نقد و بررسی فیلم کابوی کپنهاگ | Copenhagen Cowboy

39
0
بررسی فیلم کابوی کپنهاگ

تلویزیون به خانه ای پرجمعیت برای نویسندگان تبدیل شده است. نویسندگانی که احتمالاً از موفقیت «توئین پیکس: بازگشت» الهام گرفته شده اند و با مرگ این فیلم با بودجه متوسط مواجه شده اند، مدام به سراغ مینی سریال های تلویزیونی می آیند، از جمله لارس فون تریر که «خروج پادشاهی» خود را احیا می کند یا اولیویه آسایاس در حال ارائه است. بررسی فیلم کابوی کپنهاگ را در ادامه بخوانید.

استادانه «ایرما وپ». نیکلاس ویندینگ رفن فوق‌العاده تفرقه‌انگیز قبلاً اینجا بوده است و به طرفداران «Too Old To Die Young» مسخره و مضحک خود را در پرایم ویدیو در سال 2019 هدیه داده است. کارگردان «Drive» و «Only God Forgives» غول‌های استریم را این هفته به نتفلیکس می‌فرستد.

با شش قسمت “کاوبوی کپنهاگ”، اولین پروژه دانمارکی زبان رفن پس از “Pusher 3” در سال 2005. این پروژه کاملاً NWR پر از نماهای فتیشستی از مردان خشن، موسیقی حیرت انگیز کلیف مارتینز، و یک قهرمان غیرمعمول در یک لباس ورزشی در حالی که من اغلب جذب اعتماد به نفس کور رفن شده ام («دیو نئون» هر سال بیشتر احساس می کند که دست کم گرفته شده است)، او در اینجا به شدت چرخش را می چرخاند. فقط به این دلیل که یک مولف می تواند یک فیلم شش ساعته بسازد به این معنی نیست که باید.

آنجلا بوندالوویچ در نقش میو، قهرمان چهره سنگی این سفر به دنیای اموات جنایتکار، تا حد زیادی یک نت (عمدا) اجرا می کند. او زیاد صحبت نمی کند، زیاد لبخند نمی زند، یا زیاد انجام نمی دهد.

در واقع، رفن از این راضی است که تکه‌های بزرگی از «کاوبوی کپنهاگ» فقط در چهره‌ی غیرقابل بیان او باقی بماند، زیرا اتفاقاتی در اطرافش می‌افتد. شخصیت او همانطور که بعداً در داستان مورد نیاز است، گسترش می‌یابد، اما او برای مدت طولانی آنقدر خالی است که هر حرکت بالقوه‌ای را از بین می‌برد.

بررسی فیلم کابوی کپنهاگ
بررسی فیلم کابوی کپنهاگ

رفن و نویسندگان سارا ایزابلا جانسون، یوهان آلگرن و مونا مصری حتی به قهرمان آبی رنگ لباس ورزشی کمی رنگ و بوی ماوراء الطبیعه می دهند، زیرا او به معنای واقعی کلمه یک طلسم خوش شانسی معرفی شده است که توسط زنی که می خواهد باردار شود و معتقد است که این قهرمان را دارد، خریداری کرده است.

قدرت تحقق آن به غیر از چند صحنه مبارزه، میو در صفحه‌ای متفاوت از آنچه در اطرافش اتفاق می‌افتد، وجود دارد، یک انتخاب روایی جسورانه اما با سبک رفن که از قبل احساس می‌کند جدا شده و حتی یک قدم از واقعیت فاصله گرفته است.

تعجب آور نخواهد بود اگر میو فقط در یک صحنه ناپدید می شود یا از چشمان مرده اش لیزر می گیرد زیرا هیچ مونولوگ درونی یا دلیلی برای شخصیت وجود ندارد که کمی خسته کننده می شود.

«کاوبوی کپنهاگ» با فروخته شدن Miu به زن فوق‌الذکر که خواهان یک فرزند است، آغاز می‌شود. او یک فاحشه خانه زیرزمینی را اداره می کند که خشونت بر آن حاکم است. در طول ماجراهای میو در دنیای اموات کپنهاگ، رفن در مورد غرایز پست انسان اظهار نظر می کند و اغلب آنها را با حیوانات مقایسه می کند.

وقتی زیردستی مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، میکس صوتی به دلیل صدای جیغ های دردناک او به صدای خوک تبدیل می شود. پدر یک قاتل شرور نمی تواند از صحبت کردن در مورد خار خود دست بکشد، حتی از میو می پرسد که آیا می خواهد “دارایی فرهنگی” بین پاهایش را ببیند.

این احساس وجود دارد که “کابوی کپنهاگ” رفن است که قهرمان کهن الگوی مرد ماکو خود را می گیرد و می بیند که با تعویض جنسیت چه اتفاقی می افتد، اما او به اندازه کافی در این ایده کاوش نمی کند. بیشتر ایده‌های «کابوی کپنهاگ» توسعه نیافته‌اند و رفن بیشتر از اینکه دوباره اختراع کند، در حال تکرار است.

5/5 - (2 امتیاز)
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس