دوست هیولا در فیلم Chupa مقاومت ناپذیر است. فقط سعی کنید این توله گربه بالدار را دوست نداشته باشید. وقتی آن چشم های خجالتی را باز نمیکند غر میزند، جیغ میکشد و گاهی خرخر میکند. هنگامی که Chupa در حین یادگیری پرواز بال های خود را تکان میدهد، گاهی اوقات میتوانیم درخشندگی رنگین کمانی آنها را ببینیم. Chupa نماینده خوبی برای شخصیتی است که معمولاً با کشتن بز و دندان های نیش تیز تعریف میشود، که با تصاویر فیلم قبلی از el chupacabra اسطوره ای مکزیک فاصله زیادی دارد.
Chupa همچنین یکی از تنها ایده های اصلی این فیلم خانوادگی و تمرین در شخصیت سازی CGI از کارگردان Jonás Cuarón است. اگر کوارون قبلاً «Gravity» را با پدرش آلفونسو کوارون ننوشته بود، چنین فقدان جاه طلبی کمتر آشکار میشد. این فیلم که توسط شان کندی مور، جو بارناتان و مارکوس راینهارت نوشته شده است، تخیل علمی مشابهی را نشان میدهد. اما ارجاعات زیادی به چیزهای گذشته وجود دارد: یک موسیقی به سبک جان ویلیامز از کارلوس رافائل ریورا و چند اشاره کوتاه از «Jurassic Park» در محیط دهه 1990 فیلم. «Chupa» به عمد به یکی از آن فیلم های خانوادگی تبدیل میشود که از جعبه اسباب بازی های کلیشهای که قبلاً باقی مانده است، چیزهای زیادی میگیرد و به سختی چیزی را پس میدهد.
پسری که در ابتدا موجود مخفی فیلم را کشف میکند – توسط نیروهای سرمایه داری و علم به دنبال او میگردد – الکس (Evan Whittin) است، یک بچه تنها که توسط همکلاسی های سفیدپوست خود در کانزاس سیتی مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. الکس توسط مادرش (پدرش بر اثر سرطان درگذشت) به مکزیک فرستاده میشود تا با پدربزرگ لوچادور (Demian Bechir) و دو پسرعمویش لونا (Ashley Ciarra) و ممو (Nickolas Verdugo) آویزان شود. اما الکس ترجیح میدهد با Game Boy خود بازی کند و مانع زبان او را دلسرد میکند. کم کم، در صحنه بعد از صحنه بعدی، میزبانان الکس او را وادار میکنند تا غذاهای مکزیکی را امتحان کند، آتش بازی را آزمایش کند، و حتی یاد بگیرد که چگونه یک لوچادور باشد، مانند پدرش.
همچنین در تنهایی خود، به دنبال جایی برای تعلق میگردد. او توسط یک شکارچی سرسخت با بازی Christian Slater شکار میشود و از طریق دیالوگ های توصیفی معمولی فیلم به ما نشان داده میشود که Chupa پس از دستگیری ارزش اقتصادی زیادی خواهد داشت. Chupa راه خود را به خانه مزرعه خانواده پیدا میکند و دوستی را در الکس پیدا میکند. در یک لحظه، Chupa حتی غذای، یک موش له شده، خود را یا الکس تقسیم میکند. حضور Chupa داستان عاطفی الکس را تسریع میکند و این دو خارجی یاد میگیرند که با قدرت خانواده از خودشان دفاع کنند.


بخشی از جذابیت فرضی فیلم این است که قابل پیش بینی است. وقتی صحبت از شستشویی مانند این فیلم میشود، شاید در نظر گرفتن چیزهایی که در مقایسه با سایر ماجراجویی های دوستان حیوانی ندارد به شما کمک کند. هیچ سکانسی وجود ندارد که Chupa به او کمک کند برخی از قلدرها را شکست دهد، جایی که Chupa اسکیت بورد میزند، یا صحنه ای وجود ندارد که Chupa در مکدونالدز برقصد. اما این فهرست مشکل دیگری را مطرح میکند – این داستان بسیار ساده شده نیز فضای زیادی برای اتصال ایجاد نمیکند. زمان زیادی نیست که ما پیوند آنها را احساس کنیم یا اینکه ببینیم Chupa او چگونه است، و او Chupa است یا خیر.
کوارون در اینجا با دکورهای بسیار ملایمی کار میکند، و بازیگران کوچک به اندازه کافی خوب هستند که میخواهند آرایش صفر و یک Chupa را واقعی جلوه دهند. برای کوارون خوب است که او Bechir را دارد، که صحنه های احساسی کلیشه ای و سکانس های هیجان انگیز ضعیف را پر میکند و تا آنجا که میتواند دلگیر و غم انگیز باشد – او در لحظاتی که درباره گذشته اش بهعنوان یک لوچادور صحبت میکند، لبخندی صمیمانه میزند و سپس وقتی زمان نجات فرا میرسد، سینه اش را میکوبد. Bechir بهتر از Slater است، که صرفاً تلاش میکند تا در مسیری از رویدادهایی که میتوان ضرب به ضرب پیشبینی کرد، «بیرحمی» را به تصویر بکشد.
مایه شرمساری است که این فیلم خوش نیت اغلب اینقدر متین است، به خصوص که نگاه جذاب کوارون و فیلمبردار نیکو آگیلار را در خود دارد. این دو سکانس های روان بسیاری را با دوربین در حال حرکت بین سبک های عکس بدون برش ایجاد میکنند، و به صحنه های دیالوگ اجازه میدهند بین نماهای کلوزآپ و عکس های گسترده در یک عکس جابجایی کنند. این یک راه هوشمندانه برای جلب توجه ما از ابتدا تا انتها در صحنه هایی است که دیالوگ های فیلمنامه وانمود میکنند که بچه ها نمیتوانند کمی تفاوت های ظریف را کنترل کنند. حتی کمی ادای احترام به پلان معروف «بالها» در سال 1927 وجود دارد.