در فیلم The First Omen میشنوید: «زندگی میتواند یک تجارت نامشخص باشد». این فیلم پیش درآمدی خیره کننده برای Omen 1976 ساخته ریچارد دانر است. فیلمی درباره اعمال بد یک کودک اهریمنی که توسط یک خانواده آمریکایی بی خبر در لندن به فرزند خواندگی قبول شده است.
دو فیلم ژانر ترسناک که در دنیای ماوراء الطبیعه کاتولیک اتفاق میافتند. ممکن است سوالاتی داشته باشید. باید خود را برای این دوران معاصر در سینماها خوش شانس بدانید که با خوشحالی شکم را تکه تکه میکنند و اجازه میدهند خونریزی شود، این مسائل دل دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ به این شکل عیان امکان نمایش نداشت. از این نظر، اگر Immaculate یک چشمه شیطانی نسبت به فیلم های راهبه سازی آن دوران باشد، پس The First Omen به کارگردانی آرکاشا استیونسون، هم از دسته دوم است و هم یک پارانوئید درجه یک میباشد.
اما قبل از هر چیز، فیلم The First Omen با افتخار یک فیلم “فال” است با تمام نمادهایش، حال و هوای دهه 70 و پالت رنگ های خاکی و ترس های دست نخورده. آنهایی که به محض خاموش کردن چراغ ها در شب، باقی میمانند و چند برابر میشوند. بنابراین اگر این ایده باعث شد در ابتدا چشمانتان را بچرخانید، دوباره فکر کنید. استیونسون، در کنار نویسندگانش کیت توماس و تیم اسمیت، به ما یادآوری میکند که چه چیزی باعث شد این جمله «همه چیز برای توست، دیمن» برای ما نمادین شود. آنها همچنین منشأ دیمن، دجالی که توسط یک دیپلمات آمریکایی و همسرش با بازی گریگوری پک و لی رمیک سرپرستی میشد، توجیه کردند. (میتوانید مستقیماً به خانه برگردید و فیلم را پخش کنید تا تجربه ای مشابه دو فیلم اول «هالووین» داشته باشید.)

داستان درباره مارگارت داینو (نل ببری)، یک تازه کار آمریکایی در رم است که وظیفه دارد قبل از ادای عهد در یک پرورشگاه کار کند. او با چشمان گشاد و معصومانه هیجان زده به پایتخت ایتالیا میرسد، گویی رقصنده «سوسپیریا» است که وارد آکادمی رقصش میشود. از نظر مارگارت، عفت و فقری که قرار است به آن دست یابد، هدف وجودی اوست، به ویژه در زمانی که همه جا ناآرامی سیاسی وجود دارد و مردم به کلیسا پشت میکنند. با این حال، او به یکی از هموطنان خود اجازه میدهد تا مبتکر شود – لوز ماریا کابالیرو – لباس های اغوا کننده به او بپوشاند و او را به یک باشگاه رقص ببرد. لوز معتقد است چرا زودتر از آنچه زمانش است بدن خود را بپوشانند و دست از ماجراجویی بردارند. شاید مارگارت برای به چالش کشیدن قدرت اعتماد به نفس لوز سر و زبان کافی ندارد. از او پیروی میکند و به طرز نگران کننده ای از خواب بیدار میشود و به یاد نمیآورد که با مردی که شب قبل با او ملاقات کرده بود چه اتفاقی افتاده است.
در جای دیگر، مارگارت بلافاصله با کارلیتا با بازی نیکول سوریس تیک و تاک میزند، یک تازه وارد که امیدواریم از او بیشتر بشنویم، و عملکردی آسیب پذیر و وحشتناک ارائه میدهد. کارلیتا، مانند مارگارت در دوران کودکیاش، به تدریج در محبت و حمایت مارگارت قرار میگیرد، چیزی که برای بزرگان یتیم خانه مانند خواهر سیلوا خوشایند نیست. سایر بزرگان فیلم از کاردینال لارنس، بیل نای و پدر برنان رالف اینسون، شخصیتی که به نظر میرسد از صحنه فیلم 1976 خارج شده و به پیش درآمد استیونسون رسیده است. همچنین پدر گابریل، کشیش جوان وجود دارد.
هیجان انگیزترین نکته در مورد فیلم The First Omen این است که استیونسون چه استعدادی در ژانر وحشت ماوراء طبیعی دارد، بیرحمانه با ادراک ما بازی میکند و حس فزاینده پارانویا را به راحتی هماهنگ میکند. او به جای اینکه مخاطب را با ترس های تلقین کننده ناراحت کند و داستان را با زوایای آسیب دیدگی بیش از حد پر کند (تلهای که متأسفانه بسیاری از فیلم های اخیر در آن قرار گرفتهاند)، یک فیلم سینمایی درجه یک در مدرسه قدیمی به ما میدهد. روش: فیلمبرداری ظریف و به شدت ترسناک، با طراحی و لباس های خیره کننده، و همچنین لمس صحنه های نئورئالیستی.
اما این بدان معنا نیست که فیلم او بدون معنای معاصر است. از این نظر، شگفت انگیز است که چگونه The First Omen مانند یک قطعه در افشا کردن ریاکاری تلاش میکند، چیزی که هم در دوره روایت و هم در پست امروز Roe v صدق میکند. در واقع، زهد اجباری و عدم امکان ازدواج در کلیسای کاتولیک آنقدر در The First Omen مهم تلقی شده که یکی از تکان دهنده ترین صحنه های سینما را در جهان به نمایش میگذارد. شاید حتی بتواند، تماشاگر را با آن درد مواجه کند. چقدر شیطانی ممکن است به نظر برسد. کل ماجرا به قدری تحریکآمیز، به زیبایی سینمایی و در ارتباط با ریشههای سر بریدهاش است که از کشش خفیف آن در آخرین اکشن آن به عنوان «اولین فال» به سمت روزی که پک و رمیک دیمین را قنداق میکنند، بگذرید.
این با شکوه است و همه چیز برای ماست.