Philippa Langley (سالی هاوکینز) در یک کافی شاپ نشسته و مشغول خواندن کتاب است. یک جزوه می‌افتد. او می‌خواند: “شما چه می‌توانید انجام دهید؟ به ما بپیوندید تا در جهت تغییر دیدگاه تاریخ به این پادشاه بسیار منفور تلاش کنیم!” “پادشاه بسیار منفور” ریچارد سوم است. بررسی فیلم The Lost King را در ادامه میخوانید.

فیلیپا که از کنجکاوی برانگیخته شده است، فراخوان را دنبال می‌کند. در اولین جلسه خود در انجمن ریچارد سوم که در پشت یک میخانه برگزار می‌شود، شرکت می‌کند. بقیه اش تاریخ است.

«The Lost King» به کارگردانی استیون فریرز بر اساس داستانی واقعی، داستان خود فیلیپا لنگلی (جزئیات آن در کتاب عالی او «جستجوی ریچارد سوم» است. اگر رویدادهای سال 2012 را دنبال می‌کردید، لنگلی به نوعی، به عنوان یک شهروند عادی که به یک دانشگاه یا یک بنیاد ثروتمند ارتباط نداشت، به امید یافتن قبر ریچارد سوم، حفاری باستان شناسی را در یک پارکینگ تصادفی در لستر انجام داد. او با تکیه بر نقشه های قرون وسطایی و گزارش های دفن ریچارد سوم از افرادی که واقعاً در سال 1485 آنجا بودند، مکان احتمالی را محدود کرد. حفاری آغاز شد. به طرز شگفت انگیزی، “آنها” او را در روز اول حفاری پیدا کردند. او آنجا بود، اسکلت دست نخورده اش، با ستون فقرات منحنی اسکولیوز و زخم کشنده سر. فوراً با چشم غیر مسلح تشخیص داد. باور نکردنی است!

این نقطه اوج یک مبارزه طولانی و دشوار بود. «ریکاردی ها»، همانطور که خود را می‌نامند، داستانی را باور نکردند که جسد ریچارد در پی نبرد در میدان Bosworth به رودخانه انداخته شد. ریکاردی ها می‌خواهند سوابق تاریخی را تصحیح کنند و اعتبار ریچارد سوم را احیا کنند، که عموماً نه تنها یک شرور بلکه یک “غاصب” و نه یک پادشاه مشروع دیده می‌شود. ریکاردی ها با این روایت مخالفت می‌کنند و با رسید می‌آیند. به عنوان مثال، شهر یورک به خبر مرگ ریچارد پاسخ داد: “شاه ریچارد که بر ما سلطنت می‌کند، در اثر خیانت بزرگ، به طرز ترحم آمیزی به قتل رسیده است.” حتی یک کلمه در مورد ظلم او نیست؟ یک کلمه در مورد شاهزادگان در برج؟ یک کلمه در مورد … واقعا چرا هیچ چیزی مانند وصیت در آن نیست؟ شکسپیر عمدتاً در شهرت ریچارد به عنوان “یک شرور” مقصر است، زیرا ریچارد خود در یک نقطه می‌گوید:

“و اینگونه لباس شرور برهنه خود را می‌پوشم

با انتهای عجیب و غریب قدیمی که از نوشته مقدس به سرقت رفته است.

و زمانی که بیشتر نقش شیطان را بازی می‌کنم، یک قدیس به نظر می‌رسم.»

شکسپیر تفسیر خود را از وقایع موجود گرفته است (در نهایت، ریچارد تنها 100 سال قبل از نوشتن نمایشنامه شکسپیر درگذشت). آبروی «غاصب» از همان زمان در دست دشمنانش بود.

فیلم The Lost King
فیلم The Lost King

“The Lost King” شما را از طریق آن راهنمایی می‌کند، چند جزئیات عجیب و غریب را اضافه می‌کند، و همچنین درام احساسی فیلیپا را تقویت می‌کند و او را در داستان متمرکز می‌کند. این به معنای «شخصی سازی» آن، و پایه گذاری آن در سفر یک زن به سوی فعلیت است. این جزئیات به روشی نسبتاً واضح کار می‌کنند و از علاقه ای که قبلاً در این معمای قتل 500 ساله وجود داشت، کم می‌کند. به عنوان مثال، فیلیپا اساساً توسط خود ریچارد سوم (هری لوید)، با یک شنل بنفش روان و تاج طلایی راهنمایی شده است. او همه جا ظاهر می‌شود و با چشمانش از او التماس می‌کند که به او کمک کند. اواخر شب با او صحبت می‌کند. از او سوالاتی می‌پرسد. وقتی از او می‌پرسد که آیا او “شاهزاده ها را در برج” به قتل رسانده است (این شاهزاده های ناپدید شده کلید هستند!)، او با عصبانیت از او دور می‌شود و از این که حتی می‌پرسد صدمه دیده است. کمی گنگ است. دو پسر کوچک فیلیپا فکر می‌کنند که او دیوانه شده است. شوهرش (استیو کوگان که تهیه کننده بود) نیز نگران و شاید کمی حسود است. «The Lost King» خود را به عنوان یک رابطه عاشقانه بین فیلیپا و ریچارد، یک بخش احساسی غیرضروری نشان می‌دهد، گویی که تعامل پرشور با تاریخ کافی نیست. احساساتی شدن بالا با نمره الکساندر دسپلات تشدید می‌شود. سالی هاوکینز آن را در لبه لرزان عاشقانه تراژیک بازی می‌کند.

فیلیپا در حالی که تحقیقات خود را انجام می‌دهد با مقاومت روبرو می‌شود. او درخواست کمک مالی می‌کند و با باستان شناس تماس می‌گیرد و تحقیقات خود را به او نشان می‌دهد. او زیاد مطالعه می‌کند، اما هرگز به ما نشان داده نمی‌شود که چه چیزی او را متقاعد می‌کند که روایت اشتباه است. او «نشانه ها» را دریافت می‌کند (حرف بزرگ «R» در پارکینگ ماشین و غیره). سعی کنید آنچه را که واقعاً اتفاق افتاده تقریبی کنید. احساسات عالی هستند، اما برای پیدا کردن یک پادشاه گمشده به چیزی بیش از “احساسات” نیاز دارید.

فیلم «The Dig» داستان واقعی مشابهی را روایت می‌کند و تمرکز خود را بر روی کارهای انجام شده بدون قربانی کردن علاقه شخصیت ها حفظ می‌کند. ادیت پرتی (کیسی مولیگان)، زنی علاقمند به باستان شناسی، متقاعد شده است که ممکن است گنجی در زمین او دفن شده باشد. حق با آن خانم است. گنجی در آنجا وجود دارد. «یافتن ساتن هو» یکی از مهمترین اکتشافات باستان شناسی در تمام دوران است و همه آن توسط این زن بیمار و بدون هیچ ارتباطی انجام شده است. «The Dig»، با این حال، برخلاف «The Lost King»، مملو از مظاهر شبح آلود آنگلوساکسون های سرگردان را نشان نمی‌دهد که کلاه خود طلایی به سر دارند و از ادیت تقاضا می‌کنند که داستان تمدنشان را تعریف کند. حفاری در The Dig، کار سخت، تحقیق و دانش مورد نیاز برای چنین اکتشافاتی را نشان می‌دهد.

در دانشگاه برگشتم، یک مرحله کوچک ریکاردی را پشت سر گذاشتم. من خیلی به عمق آن نرفتم، فقط به این فکر کردم که آیا ممکن است داستان بیشتری وجود داشته باشد. یادم می‌آید نقاشی معروف جان اورت میلایس، «دو شاهزاده ادوارد و ریچارد در برج»، 1483، مرا تسخیر کرد: آن دو پسر بلوند که مخمل مشکی پوشیده بودند، دور هم جمع شده بودند و با ترس به اطرافشان نگاه می‌کردند. این سردترین بخش داستان است، اگر درست باشد. چه اتفاقی برای آن پسرها افتاد؟ به نظر می‌رسد هیچکس تا به امروز نمی‌داند. با این حال، این سوال را در اینترنت بپرسید و آماده باشید تا ساعاتی از زندگی خود را در حدس و گمان های کاملاً تحقیق شده از دست بدهید.

چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؟ یکی از ریکاردی ها در همان اوایل به فیلیپا می‌گوید: “اگر با اولین دروغ سریع آشنا شوید و سپس آن را به اندازه کافی تکرار کنید، تبدیل به تاریخ می‌شود.”

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *