سینما در سالهای اخیر با انواع و اقسام فرنچایزهای ابرقهرمانی پرهزینه قبضه شده. این دسته از آثار جلوههای ویژهی پرزق و برقی دارند و مخاطبانشان را حسابی هیجانزده میکنند؛ در نتیجه میتوان آنها را در ژانر اکشن هم طبقهبندی کرد. با این حال هستند آثار انگشتشماری که در آنها خبری از ماجراجوییهای ابرقهرمانی نیست و در عوض رویکرد مدرنی به ژانر اکشن دارند. این فیلمها شخصیتهای جذاب و همدلی برانگیز را در داستانهایی غنی قرار میدهند و با سکانسهای اکشن نفسگیر مخاطب را مبهوت میکنند. ردهبندی بهترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما کار بسیار دشواری است. در این مقاله قصد داریم به معرفی بهترین فیلمهای اکشن قرن 21 بپردازیم.
بهترین فیلمهای اکشن قرن 21
اولتیماتوم بورن (The Bourne Ultimatum)
سال انتشار: ۲۰۰۷
IMDb: 8.0
rottentomatoes : 92
«اولتیماتوم بورن» سومین قسمت فرنچایز «بورن» و دومین کارگردانی پل گرین گراس به حساب میآید. ماجراهای فیلم دقیقا از جایی شروع میشود که «برتری بورن» (The Bourne Supremacy) به پایان رسیده بود و مامور سابق سیا جیسون بورن (مت دیمون) را دنبال میکند که هنوز هم به دنبال یافتن سرنخهایی دربارهی گذشتهاش است و در آستانهی پیوستن به عملیات ترادستون قرار دارد.
گرین گراس در این فیلم اکشن با دوربینی که ظاهرا هیچ وقت از حرکت نمیایستد، جیسون بورن را در ملتهبترین لحظاتش دنبال میکند. از جمله مهیجترین سکانسهای اکشن فیلم میتوان به سکانسی در ایستگاه واترلو لندن اشاره کرد که از جمله نفسگیرترین لحظات اکشن مدرن است.
در این قسمت برخلاف بسیاری از فیلمهای اکشن شاهد خشونت بیدلیل نیستید بلکه در «اولتیماتوم بورن» تاثیر هر مشت، گلوله و تصادفی را با پوست و گوشتتان کاملا احساس میکنید. سکانسهای تعقیب و گریز و مبارزهای در این جا جسورانهتر از دو فیلم قبلی است. «اولتیماتوم بورن» در بخشهای فنی در جوایز اسکار حسابی خوش درخشید و موفق شد جوایز بهترین تدوین، بهترین صدابرداری و بهترین صداگذاری را از آن خودش کند.
جان ویک- بخش ۲ (John Wick: Chapter 2)
سال انتشار: ۲۰۱۷
IMDB: 7.4
rottentomatoes : 89
«جان ویک» فیلمی بود که روی کاغذ کاملا کلیشهای به نظر میرسید و حرف تازهای برای گفتن نداشت اما به محض انتشار در سال ۲۰۱۴، همهی معادلات را تغییر داد، ژانر اکشن را به اصلش باز گرداند، در سکانسهای اکشن کاملا منحصر به فرد عمل کرد و در نهایت حرفهی کیانو ریوز که از زمان «ماتریکس» رو به افول بود را احیا کرد.
«جان ویک- بخش ۲» یکی از مهمترین فیلمهای این فرنچایز بود؛ زیرا استقبال مخاطبان و منتقدان از این فیلم نشان میداد که آیا فرنچایز ادامه پیدا خواهد کرد یا جان ویک برای همیشه بازنشسته خواهد شد. خوشبختانه احتمال اول به واقعیت پیوست. چاد استاهلسکی بدلکار سابق برای کارگردانی قسمت دوم بازگشت و سبک اکشنِ منحصر به فرد فیلم اول را دو برابر کرد و مخاطبان را با سکانسهای به شدت نفسگیرتری مواجه کرد. در نهایت این فیلم «جان ویک» را به یکی از بهترین فرنچایزهای اکشن قرن بیست و یکم تبدیل و طرفداران اکشن محض را حسابی هیجانزده کرد.
ماموریت: غیرممکن- فال اوت (Mission: Impossible — Fallout)
بهترین فیلمهای اکشن قرن 21
سال انتشار: ۲۰۱۸
IMDB: 7.7
rottentomatoes : 97
«ماموریت: غیرممکن- فال اوت» یکی از بهترین فیلمهای این فرنچایز اکشن محبوب است. منطق باکس آفیس میگوید تام کروز باید از نظر ظاهری و بدنی سالها پیش پیر میشد اما ششمین فیلم مجموعهی «ماموریت: غیرممکن» نشان داد آقای کروز از قضا در بهترین دورانش قرار دارد و قصد ندارد حالا حالاها بازنشسته شود.
«ماموریت: غیرممکن- فال اوت» پکیج کاملی از هر چیزی است که یک فیلم اکشن نیاز دارد؛ از ریتم تند و سکانسهای نفسگیر گرفته تا داستانی جذاب و قانعکننده که هیچ وقت مخاطب را خسته نمیکند. معمولا مخاطبان برای تماشای تام کروز در حال انجام سکانسهای بدلکاری مهیج و خطرناک به تماشای فرنچایز «ماموریت: غیرممکن» مینشینند اما قسمت ششم فرمولی را ایجاد کرد که ادامهی آن باعث شد قسمتهای جدید به سطوح تازهای از اکشن و داستانپردازی برسند که قابل تقدیر است.
بیل را بکش (Kill Bill)
سال انتشار: ۲۰۰۳
IMDB: 8.2
rottentomatoes : 85
بعد از انتشار سومین فیلم کوئنتین تارانتینو، مخاطبان به این نتیجه رسیدند که او آمریکایی است که تمام اکشنهای آسیایی مهم را دیده و عجیب بود که چرا در آثارش از آنها شاید استفاده نمیکرد. تا این که بالاخره در «بیل را بکش» به علایق دیرینهاش بازگشت.
«بیل را بکش» در اصل یک فیلم سینمایی واحد است که به دلیل زمان طولانی بیش از چهار ساعتهاش به دو قسمت مجزا تقسیم شد. تارانتینو با این فیلم ثابت کرد که استعداد ویژهای در کارگردانی فیلمهای اکشنی بر پایهی هنرهای رزمی و ترکیب آنها با خشونت بیحدوحصر منحصربهفردش دارد. ماجرا دربارهی بئاتریس کیدو با نام مستعار عروس است که با تهیهی یک فهرست مرگ به دنبال انتقام از جوخهی کشتاری است که خودش زمانی یکی از اعضای بیرحمش بوده. او مجبور است با شمشیر ساموراییاش به جنگ صدها نفر از سرسپردههای فوقالعاده حرفهای برود.
سکانسهای مبارزهای «بیل را بکش» به سادگی با بسیاری از بهترین اکشنهای آسیایی قرن بیست و یکم برابری میکند. ماجراهای این فیلم به اندازهای حماسی، خونبار و جذاب است که پیشنهاد میکنیم هر دو قسمت را پشت سر هم و در قالب یک فیلم چهار ساعته تماشا کنید.
یورش (The Raid)
بهترین فیلمهای اکشن قرن 21
سال انتشار: ۲۰۱۱
IMDB: 7.6
rottentomatoes : 87
«یورش» فیلمی از سینمای اندونزی است که مجموعهای از سکانسهای اکشن نفسگیر را دارد و بسیاری از فیلمسازان آرزوی ساختنش را دارند. در توصیف این فیلم باید بگوییم که تنش آن در هر لحظه به اندازهای بالا است که هنگام تماشایش احساس میکنید در حال انجام یک بازی ویدیویی اکشن فوقالعاده نفسگیر و خونبار هستید و یک لحظه غفلت میتواند به قیمت جانتان تمام شود.
ماجرا دربارهی یک گروه بیست نفره از نیروهای ویژهی پلیس اندونزی است که در یک ماموریت خطرناک به ساختمانی میروند که توسط گروهی از خطرناکترین تبهکاران دنیا اداره میشود؛ در نتیجه باید ماموریتشان را به سرانجام برسانند و در نهایت جانشان را بردارند و از ساختمان خارج شوند.
ببر خیزان، اژدهای پنهان (Crouching Tiger, Hidden Dragon)
سال انتشار: ۲۰۰۰
IMDB: 7.9
rottentomatoes : 98
ایدهی ساخت «ببر خیزان، اژدهای پنهان» روی کاغذ ناموفق به نظر میرسید؛ فیلمی با کارگردان و بازیگران آسیایی که در اصل برای مخاطبان غربی ساخته شده بود اما در نهایت نتیجه شگفتانگیز از آب درآمد و مشخص شد انگ لی تمام تلاشش را کرده تا «ببر خیزان، اژدهای پنهان» در کنار حفظ المانهای اصیل سینمای شرق، به یک موزیکال آمریکایی هم نزدیک باشد.
این فیلم به طرز شگفتانگیزی خیرهکننده، مجلل، پرزرقوبرق و البته به شکل نفسگیری خونبار و خشن است. بازخوردهای مخاطبان و منتقدان به «ببر خیزان، اژدهای پنهان» خیرهکننده بود؛ زیرا یکی از پرفروشترین فیلمهای خارجی زبان در تاریخ آمریکا است و ده نامزدی اسکار از جمله بهترین فیلم را به خودش اختصاص داد. از همه مهمتر مسیری را آغاز کرد که به لطف آن آثار اکشن آسیایی توانستند میان مخاطبان غربی بیش از پیش دیده شوند.
مکس دیوانه: جادهی خشم (Mad Max: Fury Road)
بهترین فیلمهای اکشن قرن 21
سال انتشار: ۲۰۱۵
IMDB: 8.1
rottentomatoes : 97
جورج میلر هنگام ساخت فیلمهای انیمیشنی متوجه شد که میتواند از بعضی محدودیتهای فنی رهایی پیدا کند و دوربین را هر جایی که دوست دارد قرار دهد؛ پس در هفتاد و پنج سالگی به دل بیابان زد تا دقیقا همین کار را در یک لایو اکشن مملو از سکانسهای اکشن پر زد و خورد و تعقیب و گریزهای بیپایان امتحان کند و نتیجه فیلم تماشایی و مهدیجی به نام «مکس دیوانه: جادهی خشم» از آب درآمد. میلر با این فیلم نشان داد که حتی یک کارگردان اکشن جدی هم میتواند دست به بازیگوشی بزند و شیطنتهایش را با سکانسهای نفسگیر ترکیب کند.
اما زیر تصاویر مهیج و خوشرنگ و لعاب «مکس دیوانه: جاده خشم» روح تاریکی وجود دارد که با هر بار تماشا، عمیقتر میشود. در هر صورت تئوریهای زیادی دربارهی درونمایهی فمینیستیاش وجود دارد و حتی بسیاری آن را یک اثر استثمار گرایانه میدانند.
ماجراهای «مکس دیوانه: جادهی خشم» در دنیایی پسا آخرالزمانی میگذرد که توسط دیکتاتوری به نام جو جاویدان به بدترین شکل ممکن اداره میشود. تا این که یکی از افسران جو به نام فیوریوسا (شارلیز ترون) تصمیم میگیرد همسران نگونبخت او را فراری دهد و در این مسیر مرد عجیب و خشنی به نام مکس (تام هاردی) هم به او کمک میکنند. جو که اصلا از این کار خوشش نیامده تصمیم میگیرد در یک تعقیب و گریز دیوانهوار فیوریوسا و مکس را گیر بیاندازد و زنانش را پس بگیرد.