هشدار افشای داستان قسمتهای ابتدایی سریال هیلو
میگویند «حس اولیه» همه چیز است. ولی اینکه وفاداری سریال هیلو به مجموعه بازی را بر اساس حس اولیه بررسی کنیم، بسیار سخت و چالشبرانگیز است. قبل از هر چیز باید اذعان کنیم که سازندگان قصد ندارند سریال هیلو برداشت وفادارانهای را ارائه دهد. در اصل آنها میخواهند تازهواردان و طرفداران قدیمی هر دو با سریال جدید ارتباط برقرار کنند. هدف اصلی این است که طرفداران مستر چیف و افرادی که هیچ پیشزمینهای از جان-117 ندارند، به یک اندازه با سریال ارتباط برقرار کنند.
یکی از بحثهای جذاب پیرامون سریال هیلو این است که اساساً مستر چیف شخصیت مناسبی برای اقتباس تلویزیونی هست یا خیر. سازندگان برای مناسب سازی وی تغییرات زیادی را اعمال کردهاند. از برداشتن کلاهخود گرفته تا در آوردن زره اصلی. در حقیقت مدت زمانی که مستر چیف را در زره میبینیم بسیار اندک است و غالباً در سریال لباس شخصی به تن دارد.
سازندگان در سریال نسخهی با احساس و انسان گونهی مستر چیف را به تصویر کشیدهاند. در حالی که ما این جنبه از شخصیت وی را در مجموعه بازی ندیدهایم. و به جز هیلو 4 لحظات احساسی مستر چیف بسیار ناچیز بودهاند. حال در این سریال با بیدار شدن احساسات مستر چیف و نجات دختر جوانی به نام «کوان ها» مواجه شدهایم. از این لحاظ تبدیل ماشین کشتار به مردی احساساتی در نوع خود جالب است.
صحبت هیلو 4 شد، آن بازی آخرین عنوانی است که با استقبال گستردهی منتقدان مواجه شد. پیش از آنکه هیلو 5 نظرات ضد و نقیضی دریافت کند. در طول مجموعه بازی ما مستر چیف را به عنوان یک شخصیت تک بعدی مشابه سایر شخصیتهای عناوین شوتر اول شخص شناختهایم. شخصیتی که خیلی حرف نمیزند و دیالوگهای تک خطی دارد. البته گهگداری هم شاهد شوخیهای سادهی وی با کورتانا بودیم. که به نوعی مکمل شخصیتی وی بوده است.
در اصل طرفداران قدیمی هیلو اگر میخواهند از سریال لذت ببرند، باید دانستههای خود در خصوص مستر چیف را فراموش کنند. و منتظر بمانند تا سازندگان سریال نسخهی جدید مستر چیف را پرداخت کنند. البته 2 قسمت ابتدایی چندان امیدوار کننده نبودهاند اما قسمت سوم کور سوی امیدی را زنده کرد. اگر روند سریال را بهبود ببخشند شاید بتوان شاهد یک سریال علمی-تخیلی جذاب بر اساس هیلو بود.
تا بدین جا غالباً از نقاط ضعف سریال گفتهایم ولی این بدان معنا نیست که سریال تلویزیونی هیلو هیچ جذابیتی برای طرفداران مجموعه بازی نداشته باشد. یکی از جذابیتهای اصلی آن است که شاهد صحنههای جدیدی هستیم که پیش از این ندیدهایم. به عنوان مثال روند ادغام مستر چیف با کورتانا که بر اساس آزمایشات همانند سازی دکتر کاترین هالزی صورت گرفته است. فرایند همانندسازی و ادغام هوش مصنوعی با بدن انسان توسط دکتر هالزی حتی از چشم فرماندهان عالی رتبهی UNSC هم مخفی نگه داشته شده است. و آن صحنهی حل کردن بدن کورتانا در اسید توسط دکتر هالزی فراموش شدنی نیست.
مستر چیف در سریال هیلو همانند پینوکیو میباشد که برای انسان شدن سر از پا نمیشناسد. او میخواهد احساسات خود را باز یابد و آزمايشات وحشتناک UNSC را از یاد ببرد. اینکه طرفداران قدیمی هیلو از این داستان خوششان بیاید یا خیر 50/50 است. بعضی از نکات داستانی خوب کار شده و برخی چندان جالب از آب در نیامدهاند.
به عنوان مثال وضعیت شخصیت کوان و اثرگذاری آن هنوز مشخص نیست. اینکه پرداخت شخصیتی وی به چه شکل پیش خواهد رفت معلوم نیست. و باید منتظر قسمتهای آتی باشیم. تا بتوان یک نتیجهگیری دقیق ارائه داد.
خب از این بحثها گذشته، آیا تماشای سریال هیلو برای طرفداران مجموعه بازی ارزشمند است؟ بستگی دارد. اگر نمیتوانید این واقعیت که شخصیت مستر چیف در سریال بازنویسی شده است را قبول کنید، این سریال مناسب شما نخواهد بود. اگر کمبود اکشن و لحظات پر تنش که مجموعه بازی به آن معروف است را طلب میکنید، این سریال برای شما ساخته نشده است.
اینکه سازندگان جریان این سریال را به کدام سمت هدایت میکنند مشخص نیست. آیا میتوانند یک کلون دلچسب از سریال مندلورین را ارائه دهند. یا یک سریال علمی-تخیلی متوسط رو به ضعیف را به خورد مخاطب خواهند داد. جواب این پرسش پس از پخش 2 فصل ابتدایی سریال مشخص میشود.
سریال هیلو هماکنون در حال پخش است. نظر شما در خصوص این سریال چیست؟ بازیهای هیلو را تجربه کردهاید؟ آیا تماشای این سریال شما را به تجربهی بازیها ترغيب کرده است؟ لطفاً با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.