5 فیلم از استیون اسپیلبرگ که کمتر شناخته شده است!

99
0
فیلم از استیون اسپیلبرگ

استیون اسپیلبرگ از جهاتی بیشتر با هنر کارگردانی فیلم مترادف است. موفقیت تجاری او نه تنها بی نظیر است، بلکه مسئولیت برخی از نمادین ترین فیلم ها، شخصیت ها، تصاویر و ایده های موضوعی تاریخ هالیوود را نیز بر عهده دارد.

در اصل، اسپیلبرگ فیلمساز ایده آلی است، به همان اندازه پرجمعیت و خوشایند است که باهوش، پیشگامانه و از نظر هنری خوش صدا است. همه آثار کلاسیک را می‌شناسند، اما اسپیلبرگ که در طول زندگی درخشان خود بیش از 30 فیلم را کارگردانی کرده است، سنگ‌های قیمتی را در مخزن خود نادیده گرفته است.

1.فیلم از استیون اسپیلبرگ: دوئل (1971)

تماشای اولین فیلم یک کارگردان مهم با نگاهی به شرایط کنونی همیشه جذاب است، به خصوص زمانی که بذر هنر آنها دست نخورده بود. در حالی که صرفا یکT.V. movie، دوئل طرحی قطعی برای آرواره‌ها و همچنین صحنه‌پردازی استادانه و سرگرمی کاملاً قابل دسترس است که استیون اسپیلبرگ آن را به کمال رساند. این فیلم در طول سال‌ها به موضوع جذابیت فرقه تبدیل شده است و این سنگ روزتا است که چگونه اسپیلبرگ به عنوان صدای محبوب یک نسل ظاهر شد.

دوئل یک مدیر تجاری به نام دیوید (دنیس ویور) را دنبال می کند که به یک قرار ملاقات با مشتری می رود که یک راننده شوم کامیون در طول سفر او را وحشت زده می کند. کامیون به تعقیب او در جاده ادامه می دهد و دیوید مجبور می شود برای جان خود رانندگی کند. از نظر داستانی، دوئل منعکس کننده اصل آرواره هاست. عناصر سبکی و موضوعی دیگر، مانند بالا بردن مواد بی ارزش فیلم B و ترس از اینکه دشمن وسیله نمایشی به جای خود موجودیت باشد، فیلم تلویزیونی 1971 را به عنوان سلف واقعی فیلم پرفروش تابستانی به ارمغان می آورد. راننده کامیون، و حتی خود کامیون، چهره‌ای بی‌چهره باقی می‌ماند که هیچ انگیزه ملموسی در سرتاسر آن وجود ندارد، که فقط خطرات خائنانه را افزایش می‌دهد.

هنگامی که بازی دیوانه وار موش و گربه بین دیوید و کامیون شعله ور می شود، اسپیلبرگ هرگز پایش را از روی گاز رها نمی کند. شتاب شتاب دوئل برای نمایشگر کوچک بسیار زیاد است. در سطح متنی، فیلم از فضای صحرا استفاده می‌کند تا، شاید به طور ضمنی، از پویایی یک یقه سفید، حومه‌نشینی که به سمت مرز می‌رود و با خطر غرب وحشی روبرو می‌شود، بهره‌برداری کند. صرف نظر از اینکه این برای اظهار نظر در مورد یک پدیده جامعه شناختی طراحی شده باشد یا نه، این کنار هم قرار دادن بیشتر به هیجان و شادی سینمایی دوئل می افزاید.

2. Sugarland Express (1974)

با ورود او به پرده بزرگ، این اثر اولیه با DNA سنتی استیون اسپیلبرگ در همه جا حاضر نیست. The Sugarland Express که مدیون فیلم‌های هالیوود جدید درباره قانون شکنان در حال فرار است، یک چرخش بدبینانه در کاوش خانواده و ماجراجویی کارگردان و ادغام چهره‌ها و ایده‌های کلاسیک هالیوود در دنیای مدرن است. در حالی که اسپیلبرگ در جهتی متفاوت حرکت می کرد، فیلم هایی با این وسعت محدود می توانستند نویدبخش کار هنری او باشند.

در شوگرلند اکسپرس، لو ژان (گلدی هاون) و همسرش کلوویس (ویلیام آترتون) که اخیراً از زندان فرار کرده است، پس از گروگان گرفتن یک افسر پلیس در تلاش برای ربودن فرزندشان از والدین رضاعی، از قانون فرار کرده اند. این فیلم ممکن است در ظاهر به یاد فیلم‌های جاده‌ای ضدفرهنگی مانند بانی و کلاید و ایزی رایدر برای مخاطبان بیفتد، اما حرکات دوربین بیانگر شکل‌دهنده و مجموعه‌های اکشن انفجاری اسپیلبرگ چیزی کمی دلپذیرتر را ارائه می‌دهد.

در هر صورت، The Sugarland Express نیاز به توجه بیشتر به روانشناسی افراد شکسته دارد. اسپیلبرگ شاید بیش از حد متعهد به آزمایش توانایی های خود به عنوان کارگردان نمایش باشد. با این حال، به همین دلیل، او به طور فعال راه‌های مبتکرانه‌ای را برای فیلم‌برداری ابتدایی‌ترین سکانس‌ها کشف می‌کند. اسپیلبرگ از هر زاویه، طول عکس و دستگاه کادربندی استفاده می کند.

تحسین او از فیلم‌های وسترن و فیلم‌شناسی جان فورد در انتخاب بازیگران بن جانسون و شخصیت‌پردازی قانون‌گذاران قدرتمند در انتهای خط مشهود است. اگر فابلمن‌ها چیزی را به اسپیلبرگ و مخاطبانش یادآوری می‌کرد، نمائی متشکل از افقی در وسط صفحه، که توسط دیوید لینچ از فورد به تصویر کشیده می‌شود، «کسل‌کننده» است. Sugarland Express زمینه را برای اسپیلبرگ به عنوان یک رویاپرداز شگفت انگیز فراهم کرد.

3.فیلم از استیون اسپیلبرگ: Indiana Jones and the Temple of Doom (1984)

به دلایلی گیج کننده، The Temple of Doom به عنوان بخشی از فیلم های «بد ایندیانا جونز» در کنار Kingdom of the Crystal Skull تحت انقیاد قرار گرفته است. در حالی که فیلم بازگشتی ایندی در سال 2008 سرشار از ایرادات است، دنباله آن در سال 1984 برای ساخت فیلم های فرنچایز و هیئت رتبه بندی MPAA تلاش کرد. اسپیلبرگ از یک امتیاز قابل مالی و یک شخصیت محبوب استفاده می کند تا به سمت فیلمسازی آشفته ای که قبلاً هرگز آرزوی آن را نداشته است، حرکت کند.

The Temple of Doom قبل از وقایع Raiders of the Lost Ark و در پی تلاش ایندی (هریسون فورد) برای بازپس گیری صخره ای دزدیده شده توسط فرقه مخفی در زیر دخمه های یک قصر باستانی رخ می دهد. تماشای پیش درآمدی که بی‌وقفه در افسانه‌های جهان گسترش‌ یافته غوطه‌ور نیست، یا طرفداران را در مورد پرتره‌ای مطلوب از شخصیت محوری مورد توجه قرار نمی‌دهد، طراوت‌بخش است. علاوه بر این، طرح فیلم اضافی است. اسپیلبرگ بر روی نمایش های باورنکردنی و مجموعه های خیره کننده تمرکز دارد. Temple of Doom تشدید و شتابی دارد که تنش و پویایی شخصیت زنده بین Indy، Short Round (Ke-Huy Quan) و Willie (Kate Capshaw) را افزایش می دهد.

فیلم تعقیب و گریز کارت مین خود را تقلید می کند و هرگز تا تیتراژ پایانی کند نمی شود. اسپیلبرگ هیچ مرز خلاقیتی را در فیلم خود نمی بیند، زیرا او با خوشحالی هم به کمدی ترسناک و هم کمدی متمایل می شود، در حالی که اولی از این دو به قدری برجسته است که رتبه PG-13 به لطف فیلم اجرا شد. به تصویر کشیدن فیلم از مردم آسیای جنوب شرقی، دست کم، کمی مشکل ساز است، اما همه این جنبه های پاک نشدنی معبد عذاب نشان می دهد که اسپیلبرگ در آن زمان چقدر جسور و جسور بود. او به راحتی می‌توانست فقط برای دریافت دستمزد در دنباله‌ی ایندی تلفن کند، اما ترجیح داد با رفتار گونزو شخصیت را بالا ببرد.

4.فیلم از استیون اسپیلبرگ: Empire of the Sun (1987)

در اواسط اواخر دهه 1980، استیون اسپیلبرگ، شاید در اوج محبوبیت و موفقیت تجاری خود، در تعقیب یک جایزه اسکار با پرداختن به داستان‌های جدی «بزرگسالان» بود. فیلم های این زمان، از جمله رنگ ارغوانی و امپراتوری خورشید، هنوز با حس شگفتی و امیدواری او در مواجهه با خطر همراه هستند. اسپیلبرگ با فیلم آخرش در سال 1987، اولین طعم حماسه تاریخی خود را در مورد گرانش بی‌نظیر آشفتگی سیاسی، از منظر یک کودک، به سبک اسپیلبرگ چشید.

امپراتوری خورشید حول محور یک پسر جوان انگلیسی به نام جیم (کریستین بیل) است که در جنگ جهانی دوم تحت اشغال چین توسط ژاپنی ها برای زنده ماندن تلاش می کند. یک بیل جوان که متخصص کارگردانی بازیگران کودک است، برای اسپیلبرگ کاملاً مناسب است. او در مورد بزرگ کردن کودکان به منظور همدردی و ارتباط با بزرگسالان، لمس ظریفی دارد. دنبال کردن این داستان با نقش های بلند از چشمان جیم جوان بدون درز است. اسپیلبرگ علیرغم اینکه فیلمی درباره شگفتی و احساسات در میان یک بحران ملی است، مقدار قابل توجهی از خودداری از شگفتی و احساسات معمولی خود نشان می دهد. در این مورد، Empire of the Sun بر دستکاری عاطفی طبیعی متکی است.

خوب یا بد، فیلم معمولاً یکسان است و به‌ویژه در نیمه‌ی اول به دستاوردهای بزرگی نمی‌رسد. بخش قبل از ورود به اردوگاه اسارت شامل برخی از دلخراش ترین سکانس ها و تصاویر فیلم شناسی کارگردان است، زیرا ناامیدی از چین جنگ زده با خطر ذاتی بی گناهی متلاشی شده مرتبط است. امپراتوری خورشید به عنوان یک مرحله گذار برای اسپیلبرگ عمل می کند، زیرا او تلاش کامل برای امید را در برابر یک زمینه تاریخی وخیم که بعداً در فهرست شیندلر و لینکلن مشاهده شد، دستکاری می کند.

5. A.I. Artificial Intelligence (2001)

در سال 2001، استیون اسپیلبرگ وظیفه غیرممکن تکمیل یک پروژه ناتمام را توسط استنلی کوبریک که اخیراً تصویب شده بود، به عهده گرفت. دو کارگردان با سبک‌های هنری و مضمونی ظاهراً غیر شهودی برای تولید A.I همگرا می‌شوند. هوش مصنوعی، ریف علمی تخیلی درباره پینوکیو. چیزی که در آن زمان به دلیل برهم زدن دیدگاه بدبینانه کوبریک در نتیجه امیدواری اسپیلبرگ مورد انتقاد قرار گرفت، در واقع یکی از تصاویر روحی و هوشیاری بشریت در تمام دوران است.

در آینده ای دیستوپیایی، جایی که A.I. یک پسر رباتیک بسیار پیشرفته به نام دیوید (هیلی جوئل اوسمنت) عهد می کند که واقعی شود تا عشق مادر انسانی خود (فرانسیس اوکانر) را القا کند. نقش کوبریک در روایت جدایی ناپذیر است، اما اشتباه نکنید، این دیدگاه جذاب اسپیلبرگ است. ساختار سه پرده متمایز فیلم به آن وسعت گسترده ای می بخشد. برخی از آن به عنوان داستان سرایی نامرتب یاد می کنند، اما کاوش اسپیلبرگ در مورد اینکه چگونه فناوری پیشرفته تنها قلب اشکال زندگی طبیعی و مصنوعی شکسته را در طبقات مختلف زندگی سرکوب می کند، مغناطیسی است. A.I. ماهرانه خط باریکی را بین تحریف تاریک زندگی مصنوعی و اشتیاق برای محبت انسانی به طور قابل ملاحظه ای طی می کند.

یک منظره رویایی نگران کننده برای A.I وجود دارد. که منعکس کننده معضل اخلاقی آینده هوش مصنوعی است که امروز باقی مانده است. شخصیت ها، محیط و احساسات همه آشنا هستند، اما در نهایت غیر قابل نفوذ هستند. ارزش‌های اصلی انسانی، عشق، همراهی و اعتماد، همه در این جهان لجن‌آور هستند. پارادوکس پیرامون تولید محبت با واقعیت اجتناب‌ناپذیر دیوید مواجه می‌شود، یک ربات برنامه‌ریزی‌شده، که هر کاری که لازم است انجام می‌دهد تا تعریف رمز شده‌اش از تبدیل شدن به یک پسر واقعی را برآورده کند. در ظاهر، پایان فیلم تصویری خسته‌کننده از خجالت اسپیلبرگ است، اما تنها در یک خوانش خرابکارانه به این نتیجه می‌رسد که تصنعی که به‌عنوان واقعیت سعادت‌آمیز پوشیده شده، بی‌رحمانه‌ترین شکل بسته شدن است.

امتیاز این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس