زندگی جولیا کمی تحت کنترل است. با صحنه آغازین پر هرج و مرج پر از فریاد و هل دادن در مقابل دوربینی بی ثبات، لولا کیوورون «رودئو» تصویری تلخ و تلخ از یک دوچرخه سوار نامناسب به نام جولیا (جولی لدرو) ترسیم می کند. در ادامه نقد و بررسی فیلم دزد رودئو را بخوانید.
او میخواهد عضوی از جامعهای باشد که مانند او برای سواری زندگی میکند، اما چون یک زن است و ترجیح میدهد بیشتر از شلوارهای جین تنگ و بلوزهای زیبا لباسهای مناسب موتورسیکلت بپوشد، برخی از گروه دوچرخهسواران مرد او را رد میکنند.
در اولین سواری شهری او، جایی که دوچرخهسوارها مهارتهای خود را نشان میدهند، یکی از سوارکاران، ابرا (دیو نسامان)، مهربانی نشان میدهد و اولین ترفند خود را آموزش میدهد. متأسفانه، پس از سقوط آبرا، استقبال کوتاه مدت است.
مراسم تیره و تار تصادفات و تصادفات جولیا را وارد این قلمرو نامهربان می کند، جایی که او دشمنانی مانند مانل (جونیور کوریا)، چند متحد مانند کایس (یانیس لافکی)، احتمالاً دوستی در اوفلی (آنتونیا بورسی) و رئیس مرموز به نام دومینو (سباستین شرودر) که حرکت گروه دوچرخه سواری را از سلول زندان کنترل می کند.
کیوورون، که در نویسندگی «رودئو» با بورسی همکاری داشت، اغلب بین مطالعه شخصیت و فیلم دزدی تغییر میدهد و شلاقی ناخوشایند ایجاد میکند. در صحنه های خاصی، دوربین به چشمان خسته جولیا نزدیک می شود. نگاه خشمگین و نافرمانی او بر هر کسی بدشانس است که خشم او را برانگیزد. چیزی که چند ثانیه بعد به نظر می رسد، او دوباره سوار دوچرخه اش شده است، برای آزادی و لذت بردن از باد در موهای بلندش. اما فیلم گهگاه وقتی بیشتر روی دوچرخههای خاکی لطیفی که با سرعت سرسامآور بزرگنمایی میکنند یا داستان فرعی گروهی که آشفتگی درونی جولیا را در کنارههای جاده مدفون میکند، او را از دست میدهد.


دنیا با قهرمان فیلم ما مهربان نیست. دنیای جولیا خام و احشایی (ذره ای)، کثیف و خطرناک است. این احساس خصمانه با فیلمبرداری دانه دار رافائل واندنبوشه و بازی بازیگران عمدتاً اولین بار آن تقویت می شود. هیچ جا برای جولیا احساس امنیت نمی کند، و «رودئو» تضمین می کند که جوهر پیشگویی در هر نمای نزدیک و دستی احساس می شود.
لدرو طرح دراماتیک را با حضوری کم بیان اما قدرتمند انجام می دهد. خواندن چهره او دشوار است، با این حال بدنش در مورد عصبانیت و انگیزه او برای مبارزه با جهان جهنم علیه او آشکار است.
لدرو در اولین فیلم خود نقش زنی سرسخت را بازی میکند که سعی میکند خود را با بچهها هماهنگ کند، اما همچنین به اندازه کافی آسیبپذیر است که با اوفلی و فرزندش که زیر نظر شوهر فرمانده اوفلی، دومینو به دام افتادهاند، ارتباط برقرار کند.
پویایی جولیا و افلی در نیمه دوم فیلم عمیقتر میشود و نشان میدهد که شخصیت اصلی ما چیزی بیشتر از اخمها و نگاههای تنهاست. او جاه طلبی های بزرگی برای انجام یک سرقت دوچرخه در مقیاس بزرگ دارد که می تواند پول زیادی به دست آورد، اما دلیل او کمک به کسانی است که تحت کنترل یک مرد هستند.
جولیا تقریباً همیشه به نظر می رسد که در گاراژ دوچرخه، خانه اوفلی یا خیابان کلاه خود را از دوچرخه پیاده کرده و کلاه خود را برداشته است. گویی او دائماً در حال حرکت است و به سوی آینده ای غیرممکن می دود.
جولیا در «رودئو» شباهتهای زیادی با میا، قهرمان جوان وحشی در «Fish Tank» آندریا آرنولد دارد. هر دو زن با خشونت مردان روبرو می شوند، از طریق بیان فیزیکی راه فراری پیدا می کنند (رودیوهای شهری دوچرخه سواری برای جولیا، رقص هیپ هاپ برای میا)، و شخصیت های آنها احساس می کنند از بقیه جهان جدا شده اند که در هر مرحله آنها را طرد می کند. با این حال، «رودئو» به جولیا کاتارسیسی که میا در نهایت به آن میرسد، نمیدهد.
رنج او از یک سر تصویر به آن سر دیگر کشیده می شود. دور از مفهوم “خانواده” از مجموعه “سریع و خشمگین”، خدمه او هیچ فایده ای برای یک زن نمی بینند جز اینکه نگه داشته شوند یا سر کار باشند. دیدگاه Quivoron دنیایی بیرحمانه است و به نظر میرسد که در پایان مخاطب خود را فریب میدهد. شاید آخرین سرقت واقعی، ربودن احساسات ما نسبت به جولیا بود.
در حال حاضر در حال بازی در تئاتر.