“Joyride” Emer Reynolds مطابق با عنوان خود، هم هیجان فرار از چیزی را در خود دارد و هم تصادف عاطفی که به دنبال انفجار آدرنالین رخ می دهد – اگر بخواهید، یک شادی روحی و روانی را به همراه دارد. بررسی فیلم سواری جوی را در ادامه بخوانید.

خوشبختانه، این به نفع این فیلم شیرین است که اوج ها قوی تر و لذت بخش تر از پایین ها هستند. شاید این فیلم به خوبی بهترین فیلم های حس خوب در نوع خود جمع نشود، اما جذابیت غیرقابل تحملی در «جویراید» وجود دارد که سفر را به یاد ماندنی می کند.

مولی (چارلی رید) 13 ساله در جمع آوری کمک های مالی برای یادبود سرطان برای مادرش، پدرش جیمز (لوکلان اومراین) را در حال دزدیدن کمک های مالی دستگیر می کند. او اصرار می کند که برای خانواده است، اما مولی قانع نشده است.

دسته اسکناس ها را می رباید و بلند می شود، به داخل تاکسی می پرد و با آن دور می شود. تا آن زمان، خروپف از صندلی عقب و سپس گریه کودک می آید. او ناخواسته جوی (اولیویا کولمن)، یک وکیل سرسخت را در راه او گرفت تا نوزاد جدیدش را به خواهرش بدهد. مولی و جوی هر دو در فرار از خاطرات دردناک، چهره‌های آزاردهنده والدین و در برخی مواقع مقامات محلی، همراهان غیرمحتملی برای سفر پیدا می‌کنند.

رینولدز، یک ویراستار باتجربه که به کارگردانی تبدیل شده است، و نویسنده ایلبه کیوگان، خط باریکی بین اعترافات دلخراش این زوج و دست اندازهای مختلف جاده می‌کشند. برخی از مسیرهای انحرافی خنده‌دار، برخی غم‌انگیز، و برخی کمی دور از پیچ و خم هستند، مانند یک رژه خیابانی که در آن مردم با لباس‌های ارعاب‌کننده در اطراف مولی با سرعتی رویایی و تأخیری می‌رقصند.

او نه رویا می بیند و نه تحت تأثیر قرار می گیرد. این فقط یک لحظه سورئال است، با یک سر عروسک بزرگ که در خیابان حمل می شود. در مجموع این موضوع کمی ساده است، اما نه به اندازه یک لحظه ساختگی در هواپیما که جوی در حال تلاش برای ترک است و مسافران مانند یک کمدی رمانتیک کلاسیک دور او جمع می شوند. متأسفانه برخی از این لحظات عجیب و غریب بین صحنه‌های دل‌انگیز، لحن را از بین می‌برند و شبیه ایده‌هایی هستند که از فیلم دیگری وارد شده‌اند.

فیلم سواری جوی
فیلم سواری جوی

با این حال، سایر ویژگی‌های بصری «جویراید» رینولدز جامع‌تر هستند. همکاری او با جیمز ماتر، فیلمبردار، حس روشنی از حومه و ساحل ایرلند ایجاد می کند. این فیلم جزئیات فوق‌العاده‌ای از یک روز مه‌آلود را حفظ می‌کند، زیرا شخصیت‌ها در میان تپه‌های سبز بی‌پایان و ساقه‌های جو که در باد می‌پرند، راه می‌روند.

همانطور که منتظر سوار شدن به کشتی هستند، به نظر می رسد که آبی آب از روی صفحه بیرون می زند. خورشید به پنجره ای با درخشش دوست داشتنی در آشپزخانه پانسیون وارد می شود. حتی اگر تماشای یک صحنه احساسی سخت باشد، تصاویر آنها معمولاً چشم نواز هستند.

قلب و روح «جویراید» دو مسافر نامتجانس هستند که با بازی رید و کولمن زنده شدند. اگرچه موللی پس از فرود آمدن با پدر خود شیفته اش، بسیار خسته از جهان است، اما هنوز لحظات کودکانه ای از شورش و بی گناهی دارد. در یک لحظه حساس در پمپ بنزین، او با یک اسباب بازی موزیکال و رقص بازی می کند و حرکات آن را تقلید می کند.

جوی در حالی که کودکش را در آغوش گرفته از دور تماشا می کند و طوری لبخند می زند که گویی هم لحظه احمقانه را می گذراند و هم شاید به زمان بازی کودک خود در آینده فکر می کند. به یک معنا، او توسط ضدیت مادام‌العمر مادرش تسخیر شده است و می‌ترسد که این فرزندی را که نمی‌خواهد نیز شکست دهد.

زبان بدن کولمن در اینجا چندان بی شباهت به ولگرد چارلی چاپلین در «کودک» نیست، طوری رفتار می کند که گویی از نظر فیزیکی به در آغوش گرفتن نوزاد حساسیت دارد، چه برسد به نگه داشتن آن. جوی در غیاب شخصیت مادرانه‌ای مانند مولی، گاهی برای مشاوره مراقبه به مولی تکیه می‌کند، زیرا او تجربه مراقبت از اقوام جوان‌تر را دارد. آنها هر دو غم مادران از دست رفته خود را می خورند و یاد می گیرند که به خاطر دیگران قدم بردارند.

پیوند مشترک بین مولی و جوی، «جویراید» را با هم نگه می‌دارد، با کشمکش آنها بر سر فرمان اعتماد بین آن دو. هر دو مصمم به پیشروی هستند، اما باید با گذشته نه چندان دور خود کنار بیایند، و یاد می‌گیرند که می‌توانند به یکدیگر تکیه کنند وقتی دیگر شخصیت‌های والدین آنها را ناکام گذاشتند. “Joyride” ممکن است از برخی جهات رام باشد، اما فیلمی ملایم درباره بخشش، عشق و یادگیری کنار آمدن با اختلالات برنامه ریزی نشده در زندگی یک نفر است.

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *