دریم ورکس و نتفلیکس «اوریون و تاریکی» عملکرد پیکسار را بهتر از اکثر فیلمهای اخیر پیکسار انجام میدهند. این کتاب چنان آشکارا از دفترچه یادداشت پرایم پیکسار انسانسازی غیرممکنها را در فیلمهایی مانند «درون بیرون» و «داستان اسباببازی» حذف میکند که در پیشگفتار خود به طور مستقیم به دومی اشاره میکند. خبر خوب این است که به جای کپی کردن سطحی آن مانند بسیاری دیگر از پیکسارها، بر روی یک الگو ساخته شده است. مطمئناً این یکی آکوردهای آشنا دارد، اما کار می کند زیرا حس منحصر به فرد نویسنده چارلی کافمن از داستان سرایی را با داستانی صمیمانه درباره پسری که فقط می خواهد در دنیا احساس امنیت کند، ترکیب می کند. با طراحی تند شخصیت، دیالوگ های سرگرم کننده و پیام های مثبت، «اوریون و تاریکی» یک سورپرایز اصلی نتفلیکس در اوایل سال است.
نیازی نیست بدانید که «اوریون و تاریکی» توسط مردی که پشت «اقتباس» و «جان مالکوویچ بودن» نوشته شده است تا حس کند که فیلمنامه کمی از مرکز یک فیلم خانوادگی باقی مانده است. هر روزی نیست که در یک کارتون به دیوید فاستر والاس یا سائول باس اشاره کنیم. و این فقط در مقدمه است. در آن افتتاحیه هوشمندانه که تقریباً یک فیلم کوتاه خودش است، کافمن و کارگردان شان چارماتز که اولین کار خود را انجام می دهند، بینندگان را با اوریون (جاکوب ترمبلی)، یک بچه دبستانی آشنا می کنند که تقریباً از همه چیز می ترسد. قلدرها، زنبورها، افتادن از آسمانخراشها – شما آن را نام ببرید، او به طبیعت وحشتناک آن فکر کرده است. و چیزی که او بیش از همه از آن می ترسد، چیز رایج و تکاملی به نام تاریکی است.
یک شب، پس از اینکه والدین حامی او (کارلا گوگینو و مت دلاپینا) سعی کردند او را متقاعد کنند که همه چیز امن است، اوریون با تاریک واقعی ملاقات می کند که به طرز شگفت انگیزی توسط پل والتر هاوزر بزرگ صداپیشگی می کند، که اجرای آوازی را ارائه می دهد که به زیبایی از گروهی به گروهی تغییر می کند. در طول فیلم آسیب پذیر است. کار او در اینجا یادآور این است که یک بازیگر چقدر می تواند یک فیلم انیمیشن را بالا ببرد در حالی که آن را فقط به عنوان یک وظیفه آسان نمی بیند. او به وضوح قوس چیزی را غیرممکن میدانست، و با زمینکردن آن قوس در قابل ارتباط، آن را عملی میکرد. اگر تاریکی تا حدی شبیه شکارچی بود چه؟ او همچنین از نادیده گرفته شدن و بی نیاز شدن در دنیا می ترسد. به هر حال، همه عاشق نور (آیک بارینهولتز) هستند، که در اینجا تقریباً به عنوان سوپرمن تا بتمن دارک به تصویر کشیده شده است – آشکارا قهرمانانه تر و کمتر به طور طبیعی فکر می کند.
The Dark تصمیم می گیرد که بهترین روش برای ترغیب اوریون به ترس از او این است که اساساً یک “بچه خود را به کار ببرید”، قهرمان داستان را در سراسر جهان زیپ کنید تا ببینید شب چگونه کار می کند، و او را با رویاهای شیرین (آنجلا باست) آشنا می کند. خواب (ناتاسیا دمتریو از «آنچه در سایهها انجام میدهیم»)، صداهای غیرقابل توضیح (گلدا روشوول)، بیخوابی (نات فاکسون) و آرام (آپارنا نانچرلا). اینجاست که تولید شارمتز واقعاً شبیه «درون بیرون» می شود – این عناصر در پشت صحنه بسیار شبیه احساسات آن عزیز پیکسار کار می کنند – اما «اوریون و تاریکی» هرگز تسلیم احساس پژواک نمی شود. به جای اینکه صرفاً همان مسیر را طی کند، خط موازی خود را ایجاد می کند.
یکی از راههایی که این کار را انجام میدهد آنقدر کافمن است که تصمیم میگیرد داستانی را در داستان جاسازی کند. پس از مدتی، «اوریون و تاریکی» عقب مینشیند تا نسخه بزرگسالی از شخصیت (کالین هنکس) را نشان دهد که داستان شب سرنوشتساز خود با تاریکی را برای دخترش تعریف میکند. آیا او این کار را می کند تا ترس او از تاریکی را کاهش دهد؟ یا واقعا این اتفاق افتاد؟ و چگونه دخترش می تواند داستان را خودش بسازد؟ اینجاست که کوچولوها ممکن است کمی گیج شوند، اما کافمن و چارماتز دوباره سوزن را به هم می زنند و اجازه می دهند فیلمشان کمی پیچ خورده و سورئال شود بدون اینکه هیچ وقت رشته های احساسی را از دست بدهند.
تعداد زیادی نما از Orion و Dark که در افق زیپ میشوند، و برخی از انتخابهای موسیقی که کاملاً برای من کارساز نبودند، وجود دارد. همچنین، چه باور کنید چه نه، زمانی که دارک قوس عاطفی خود را پیدا کند و اوریون و دختر آیندهاش قهرمان شوند، ایدههای زیادی وجود دارد. تقریباً شبیه مفاهیم یک فصل تلویزیونی است که در یک فیلمنامه جمع شده اند. اگرچه آخرین باری که کارتون جدیدی دیدید که احساس میکردید برای یک فیلم زیاد اتفاق افتاده کی بود؟ احتمالا یک فیلم پیکسار بوده است.