برای کشوری که خود را “سرزمین آزادگان” می نامد، آمریکا برای قرن ها موفق شده است که تاریخ شهروندان محروم خود را از کتاب های تاریخ پاک کند. هویت تراجنسیتی هرگز وارد آگاهی من نشد تا اینکه فعال ترنس جاز جنینگز و خانواده اش شروع به اشتراک گذاری داستان خود در برنامه عالی TLC، “I Am Jazz” کردند. نقد و بررسی فیلم قاب بندی اگنس را در ادامه بخوانید.
برای اکثر بینندگان سیس، به نظر می رسد که وجود افراد ترنس تنها در سال های اخیر پدیدار شده است. اما، البته، این کریستین یورگنسن بود که برای اولین بار در ایالات متحده به دلیل جراحی تغییر جنسیت خود که در سال 1952، یعنی سال تولد پدر و مادرم، شروع شد، مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
چیزی که اولین بازی انفرادی چیس جونت را به عنوان کارگردان فیلم، «قاب زدن اگنس» به چنین تماشای ضروری تبدیل میکند، این است که تا چه حد به میراث ترنسآمریکاییها از قرن گذشته و پس از آن، که صدایشان تازه در حال ظهور است، نور جدیدی میافکند.
از طاق گمنامی این تصویر بر اساس مستند Joynt و جامعهشناس کریستن شیلت در سال 2019 با همین نام، از کشف شگفتانگیزی که این زوج در آرشیو جنسیتی UCLA انجام دادند، نشأت میگیرد. باز کردن کشویی که مدت ها نادیده گرفته شده بود، باعث شد تا تمام پرونده های مربوط به زندگی یک زن ترنس به نام اگنس را بیابند، که در دهه 1950 ادعا می کرد که اینترسکس است تا تحت عمل جراحی تایید جنسیت قرار گیرد که در غیر این صورت از آن محروم می شد. تلاش پیروزمندانه اگنس برای هدایت سیستمی که برای حذف او طراحی شده بود، این زن را به یک قهرمان در جامعه ترنس تبدیل کرده است.
داستان او به تنهایی ارزش یک فیلم سینمایی را دارد، مانند داستان پنج ترنس دیگر که دکتر هارولد گارفینکل در دهه 1950 با آنها مصاحبه کرد. اما در عوض، متن این گفتگوها توسط Joynt در قالب یک برنامه گفتگوی سیاه و سفید به صحنه میآید که نشان میدهد رسانهها چگونه افراد تراجنسیتی را برای دههها قاب گرفتهاند.


جونت در اظهارات کارگردان خود میگوید که میخواست روایت انزوایی را که هم رسانهها و هم پزشکی در رابطه با تاریخ ترنسها تداوم دادهاند، واژگون کند و آنها را از هرگونه سیستم حمایتی جمعی بیگانه کند. او خاطرنشان میکند: «در واقعیت، جوامع ترنس با هم در پشت صحنه حرکت میکردند و جهان را میساختند، زیرا قبل از اینکه «ترنس» یک چیز باشد.
در فیلم، او آشکارا ناراحتی خود را از اینکه یک مرد ترنس مرد سفیدپوست است که وظیفه دارد این داستان ها را روی پرده به تصویر بکشد، ابراز می کند. شاید به همین دلیل است که او خود را در نقش گارفینکل قرار میدهد و در عین حال مجموعهای از استعدادها را جمعآوری میکند تا زندگی پر بافتی را در رونوشتها ببخشد.
Zachary Drucker از شهرت “Transparent” نقش اگنس را بر عهده می گیرد. شاعر، مکس ولف والریو، نویسنده کتاب خاطرات سال 2006، پرونده های تستوسترون، نقش هنری را بازی می کند که در سال 1917 یک دختر به دنیا آمد.
آنجلیکا راس (“ژست”) روح جورجیا را کانالیزه می کند، یک زن ترنس سیاه پوست که با موانع بسیار بیشتری نسبت به همسالان سفیدپوست خود مواجه است. سیلاس هاوارد کارگردان «دیکنسون» در پوست مرد ترنس دنی زندگی می کند. استفن ایرا، تازه وارد در سینما، جوانی جیمی 15 ساله را به تصویر میکشد و جن ریچاردز («خانم فلچر») بهویژه وقتی به جزئیات پاسخهای تیز شخصیت واقعیاش باربارا میپردازد، هیجانانگیز است.
شاید این فیلم با کنار هم قرار دادن این گفتگوها موفق شده است جامعه متنوع ترنس ها را روشن کند و به ما فرصت بیشتری برای آشنایی با این شخصیت های تاریخی فراموش شده را بدهد. افسوس، به نظر می رسد که جونت تقریباً می ترسد که زمان زیادی را برای آنها صرف کند، و مدام از بازنمایی ها دور می شود تا زیر هنر آنها خط بکشد یا با بازیگران صحبت کند که چگونه تجربیات خود را در افرادی که به تصویر می کشند منعکس می کنند. این منجر به تصویری میشود که انگار دائماً با ساخت مستند خود مختل میشود، که در ابتدا نگرانکننده و بیش از کمی دیوانهکننده است.
در یک نقطه، والریو توسط جونت در بین برداشتها مطلع میشود که شخصیت هنری هنری او، احتمالاً مدتی پس از انجام مکالمهای که او به تصویر میکشد، خودکشی کرده است – این دقیقاً اطلاعات مهمی نیست که معمولاً در روز فیلمبرداری به یک بازیگر داده میشود.
هیچکدام از این ناامیدیها به اندازهای که ممکن است اهمیت داشته باشند، مهم نیستند، زیرا فیلم در نهایت بیشتر یک کاوش خود انعکاسی است تا یک درامسازی سرراست. چیزی که تصویر را در طول مدت کوتاه 75 دقیقهای آن ثابت میکند، درخشش تاریخدان ترنس، ژول گیل-پترسون است، که بینشهای او به نحوی باعث میشود که بسیاری از لایههای پیچیده فیلم با هم ترکیب شوند و در عین حال ماهیت هدف جونت را به زیبایی بیان کند. در سخنان معلمی که به گیل-پترسون گفت: «وظیفه ما بهعنوان مورخ این نیست که طوری رفتار کنیم که انگار چیزهایی درباره مردم میدانیم که خودشان قبلاً نمیدانستند».
در زمانی که شخصیتهای تاریخی صرفاً از منظر دوران کنونی ما مورد قضاوت قرار میگیرند، «Framing Agnes» ما را تشویق میکند تا افرادی مانند قهرمان عنوان خود را از لباسی که برای نمادهای عینیتیافته در نظر گرفته شده است بیرون بیاوریم و آنها را برای انسانهای پیچیدهای که هستند ببینیم.
در یک کلیپ آرشیوی قدرتمند، لاورن کاکس، بازیگر، این احساسات دقیق را با اطلاع دادن به کتی کوریک در برنامه گفتگوی خود بیان میکند که افراد ترنس نباید صرفاً در معرض سؤالات تهاجمی در مورد روشهای جراحی خود قرار گیرند، گویی این تنها چیزی است که آنها را تعریف میکند.
یکی از تکاندهندهترین لحظات فیلم زمانی رخ میدهد که از گیل پترسون، که حضور خوشآمد او به تدریج بر تصویر غالب میشود، خواسته میشود گزیدهای خیرهکننده از یک دستنوشته 47 صفحهای منتشر نشده که توسط هنری نوشته شده است، درباره زندگیاش بخواند و این که چرا تقریباً به این اندازه وجود ندارد.
تفاوت بین زن و مرد به عنوان جامعه ما را به این باور می رساند. «قاببندی اگنس» ما را وادار میکند که چیزهای بیشتری از صداهای ارزشمندی که کشف کرده و همه آنهایی که هنوز شنیده نشدهاند بشنویم. ممکن است دستگاههای قاببندی آن به نفع خودشان بسیار پیچیده باشند، اما چیزی که باقی میماند انسانیت موضوعاتی است که Joynt دعوت کرده است تا خودشان صحبت کنند.
از آنجایی که فیلم به طور یکپارچه بین تصاویر سیاه و سفید و رنگ امروزی ما در نوسان است، ما خود را در گرمای اجتماع غوطه ور می کنیم و هیچ شکی در وجود قدرت در اعداد باقی نمی گذاریم. یکی از موهبتهای بزرگ سینما این است که ما را کمتر احساس تنهایی میکند، و کشیشهای «قاببندی اگنس» دری را به روی جهانی باز میکنند که پتانسیل نجات جان انسانها را دارد.
جونت میداند که یک فیلم نمیتواند تمام این موضوع را در بر بگیرد، اما کلید کاوش بیشتر را در اختیار ما قرار داده است و این خود ارزش تحسین دارد. نقد و بررسی فیلم قاب بندی اگنس را خواندید نظر خود را با ما به اشتراک گذارید.