نود و یک دقیقه، از جمله هفت برای تیتراژ پایانی، برای «Sting» کافی نیست، یک کاپ ترسناک با مقیاس متوسط که یک عنکبوت گوشتخوار را در برابر تعداد انگشت شماری بروکلینی قرار می دهد. با توجه به اینکه بسیاری از شخصیت ها و صحنههای حمله به حیوانات در این تمرین ژانر صیقلی چقدر عجولانه و توسعه نیافته هستند، احتمالاً کمی بیشتر می توانست راه طولانی را طی کند. مسلماً، یک فیلم B مانند این فقط می تواند تا این حد متحیر کننده باشد، اما 15 تا 20 دقیقه اضافی احتمالاً به این ویژگی موجود اسپیلبرگ لطمه نمی زند، که دارای جلوه های موجود توسط Wētā Workshop (سه گانه “ارباب حلقه ها”) است. سازندگان «Sting» به رهبری نویسنده/کارگردان کیاه روچ-ترنر («ویرموود: جاده مردگان»)، مشخصاً فیلمهای ژانر زیادی دیدهاند، اما این سینمافیلی به هیجانهای ارزان قیمت خوب یا درام ماجراجویی خشنود کننده جمعیت تبدیل نمی شود.
مانند بسیاری از سرگرمی های پس از آمبلین، «Sting» بر روابط تیره یک خانواده هستهای تمرکز می کند، زمانی که عکس های اصلی «وقتی حیوانات حمله می کنند» نباشد. اتان (رایان کور) یک پدر معمولی پس از اسپیلبرگ است: عیب مهلک او این است که کلاه های زیادی بر سر می گذارد. او فوق العاده آپارتمانی در بروکلین است که توسط بانوی زاغه نشین ارزان قیمت و مشکوک گونتر (رابین نوین) اداره می شود. ایتن همچنین یک هنرمند کتاب های مصور با حرفه ای رو به رشد است.
اتان برای کمیک هایش از شارلوت (آلیلا براون)، دختر هدر (پنهلوپه میچل)، شریک خشمگین اتان، پیش از نوجوانی عصبانی الهام میگیرد. ایتن به او اهمیت می دهد، اما همچنان در نقش های دوگانه خود به عنوان تامین کننده و سخت کار نمی کند. معمولاً مشکلات قابل کنترل به سرعت به وجود می آیند، به ویژه یک مسئله مرموز آفت در ساختمان گانتر، و همچنین شکاف رو به رشد بین ایتان و شارلوت. هیچ بزرگسالی نمی تواند بار اتان را از بین ببرد، حتی فرانک (جرمین فاولر)، یک نابودگر عاقل و رنجیده. وارد شارلوت شوید، دلسوزترین شخصیت در «Sting»، احتمالاً به این دلیل که او کسی است که بیشتر با خطرات دراماتیک/موقعیتی تعریف شده است.

لازم نیست شارلوت را دوست داشته باشید تا به صحنه هایی که او ابتدا بزرگ می کند و سپس تعقیب می کند، عنکبوت خانگی را تعقیب می کند که در سیارکی به اندازه یک توپ پینگ پنگ به زمین سقوط می کند. Sting در طول فیلم بزرگ تر می شود، اما او هرگز به «Sting» چیزی فراتر از یک تهدید عمومی اضافه نمی کند. شارلوت می توانست شیفته موش صحرایی تحت تابش یا یک «گاتور» توالت آدم خوار شود و سپس از آن منزجر شود. این واقعیت که استینگ یک عنکبوت است واقعاً هیچ معنایی ندارد، که با توجه به اینکه شارلوت و دیگران زمان زیادی را صرف دور زدن ساختمان گانتر با استفاده از شبکه پیچیدهای از تونلهای دریچه هوا می کنند، عجیب است. ممکن است فکر کنید که داستانی درباره پدری که بیش از حد مالیات گرفته و دختری که مورد قدردانی قرار گرفته است، ممکن است در مورد تار عنکبوت و زندگی خانوادگی حرف های بیشتری برای گفتن داشته باشد. در این مورد اشتباه می کنید.
« Sting» چیزی برای گفتن در مورد رابطه شارلوت و اتان فراتر از تمایل متعارف به سوی آشتی ندارد. Wētā باعث می شود عنکبوت شارلوت به خوبی یک بیوه سیاه غول پیکر به نظر برسد، اما حتی طراحی موجود در اینجا به نظر یک فرصت از دست رفته است. این فقط یک عنکبوت سیاه است که یک خط تیره عمودی قرمز کوچک در پشت خود دارد؟ واقعا؟ منظورم این است که یک تهدید خوب رندر شده اما کلی دقیقاً فیلم هیولایی کریپتونیت نیست. هنوز هم زمانی که شخصیت ها از نوع استوک هستند، و صحنههای هیولا محور خیلی کوتاه هستند و حتی به اندازهای خوب نیستند که تعلیقآمیز یا درشت باشند.
تارهای عنکبوت، مایعات بدن و اثرات گور عمدتاً به هر حال فرود می آیند زیرا نیازی به تنظیم یا توسعه زیادی ندارند. اما هر چیزی که نیاز به لمس اسپیلبرگ دارد سبک و نامشخص است. حتی بدترین المان های فیلم نیز ناقص به نظر می رسد. مثلاً، چرا مطالب بیشتر یا بهتری برای خواهر فراموشکار گانتر، هلگا (نونی هزلهرست)، اولین شخصیت فیلم که حیوان خانگی شارلوت را تشخیص داده، وجود ندارد؟ همینطور برای فرانک، یک شخصیت جانبی محاصره شده که توسط یک مجری سخت کوش بازی می شود. این شخصیت ها به وضوح قرار است دوست داشتنی باشند، اما بسیاری از صحنه ها – و تک خط ها و نکات داستانی – وقتی باید با سخت گیری اسپیلبرگ ساخته شوند، بیاحتیاط می شوند. در غیر این صورت، چرا مخاطبان به فیلمهای هیولایی بهتر و دیگری فکر نمی کنند؟
کپی برداری از اسپیلبرگ و جانشینان او یک نقص خودکار نیست، اما شما همچنین باید به اندازه کافی صبور باشید تا تکنیک آنها را مطالعه کنید. « Sting» اغلب شبیه فیلمی است که توسط طرفداران مشتاق اما بی دقت ساخته شده است. خطوط خنده – “چرا سگ **** گیر نیاوردی؟!” – با حجم کمیک یا تعلیق کافی ساخته نشده اند. و صحنه های اکشن معمولاً بدون لطف یا انرژی کافی برای احساس مهم بودن شروع و متوقف می شوند.
در طول یک تعقیب و گریز نسبتاً شلوغ اما متقاعد کننده، اریک هنگام بالا رفتن از یک دریچه هوای عمودی خس خس می کند. می توانید تصور کنید که چرا نفس بابا بند می آید، اما شواهد کافی برای تلاش های او روی صفحه نمایش وجود ندارد. به ما زمان کافی داده نمی شود تا از ترس تجمل کنیم یا احساساتی را نسبت به اریک و خانواده اش ایجاد کنیم و صحنه های سریع را خیلی کند و صحنه های کندتر را خیلی سریع کنیم. « Sting» ایدههای درست زیادی دارد، اما الهام بخش کافی برای جمع کردن همه آنها نیست.