خدمه یک سفینه فضایی که از پنجره آن به زمین عظیم آبی نگاه میکنند. یک فضانورد به اشتراک میگذارد: “من واقعاً دلم برای صدای باران و هوای تازه ای که همراه آن است، تنگ شده است.” تضاد صدای ناخوشایند فضانورد در تضاد با تصویر زیبای سیاره ما، لحن تاریکی را برای مستند Space: The Longest Goodbye ایدو میزراحی ایجاد میکند، که به بررسی مسائلی میپردازد که برنامه های ماموریت به مریخ با آن روبرو هستند.
پس از مشخص کردن مشکل فضانوردان فعلی برای حفظ روابط با خانواده خود در زمین در حالی که در فضا هستند، این سند به مونتاژی از تصاویر خبری که کاهنده برنامه های ناسا را برای یک ماموریت سرنشین دار به مریخ در دهه آینده بود را اعلام میکند. این ماموریت – معروف به آرتمیس – سه سال طول خواهد کشید. چالش این است که نه تنها بفهمیم که چگونه فضانوردان را از نظر فیزیکی برای این مدت زمان در فضا آماده کنیم، بلکه از نظر روانشناختی نیز وجود دارد.
این فیلم سپس به بررسی تاریخی میپردازد که چگونه در زمان ساخت اولین ایستگاه فضایی با این موانع مقابله شد و چگونه آنچه از دهه ها تحقیق از آن زمان به بعد آموخته شد را میتوان برای این چالش جدید به کار برد. مصاحبه های سر صحبت، که برخی از آنها به شیوه ای عجیب و غریب فیلمبرداری میشوند، شامل دانشمندان و مشاوران ناسا مانند دکتر آل هالند روانشناس عملیات، دانشمندان علوم رفتاری مانند دکتر جک استاستر و دکتر الکساندرا ویتمیر و پیشگام واقعیت مجازی ژاکلین فورد موری میشوند.
دکتر همچنین با تعدادی از فضانوردان مانند کادی کلمن و پسرش جیمی مصاحبه میکند که تجربیات احساسی خود را از زمانی که کلمن برای یک مأموریت طولانی به فضا رفت، زمانی که پسر تنها 9 سال داشت، به اشتراک میگذارند. فضانورد کایلا بارون و همسرش تام درباره تصمیم او برای درخواست ماموریت مریخ و اینکه چه معنایی برای برنامه ریزی خانواده شان در آینده میتواند داشته باشد، بحث میکنند. این مصاحبه ها قانع کننده ترین جنبه های مستند است، زیرا نشان میدهد که چه تعداد از فضانوردان احساسات واقعی خود را پنهان میکنند تا در برنامه فعال بمانند.

فیلم زوایای زیادی را در رابطه با تأثیرات روانی گذراندن هر مقدار زمان در فضا و آمادگی های فراوان ناسا برای کاهش این تأثیرات پوشش میدهد، هرگز فراتر از آنچه توسط این متخصصان ارائه شده است بررسی نمیشود. هرگز از روش های آنها سوال نمیپرسد. همچنین هرگز این سؤال مطرح نمیشود که چرا نوآوری های علمی به تنهایی تنها راه حل های مورد بررسی هستند. واقعیت مجازی، از این که چگونه، فراتر از برخی فیلم های کادی در حال نواختن فلوت، هنر و علوم انسانی هرگز مورد بحث قرار نمیگیرند، وقتی این دانشمندان در فکر راه اایی برای جالبتر کردن زندگی در فضا برای فضانوردان هستند، شگفت زده شدم. آیا ناسا واقعاً تحقیقی در مورد چگونگی کمک به هنر درمانی، شعر، موسیقی، فیلم و غیره دارد؟ همراه رباتیک وحشتناکی که به نام CIMON شناخته میشود، حال و هوای بزرگ Hal-9000 را ایجاد میکند، با این حال من میپرسم که آیا کسی که در ساخت آن دخیل بوده است، «2001: A Space Odyssey» را دیده یا خیر. برای من عجیب است که با تمام موضوعاتی که این سند دنبال میکند، تأثیر هنر بر رفاه انسان ها هرگز مطرح نشد.
همچنین بسیار کنجکاو شدم که سوکجین هان، فرمانده خدمه در شبیه سازی های مریخ برای انجام یک ماموریت سرنشین دار به مریخ این موضوع را پذیرفت. برای موفقیت واقعی، باید از جانب اعضای خدمه از خود گذشتگی صورت گیرد. همانطور که او میگوید، زمانی که ماموریت انجام میشود، هیچ توقفی در شبیه سازی وجود ندارد. پس با وجود همه حل این مسائل روانشناختی، با وجود همه معیارهای انتخاب، پس چرا این مفهوم در سند بیشتر مورد بررسی قرار نمیگیرد؟
همراه با موضوعات مختلف ناشناخته، ویرایش منظم دکتر و مصاحبه کم نور، سایه ای مبهم بر کل تجربه میاندازد، گویی هر چیزی که در اکتشاف فضایی دخیل است افسرده کننده یا وحشتناک است. در آن شگفتی یا شادی بسیار کمی وجود دارد. فقط مشکلات باید با روشی سرد و حساب شده حل شوند. این حال و هوای غم انگیز، همراه با عدم کنجکاوی آن، به نحوی کل این فیلم را صرفاً به یک تبلیغ تبلیغاتی برای ناسا تبدیل میکند، به طور همزمان از هر نوع هیجان یا احساس مشترک دستاوردهای انسانی در مورد معنایی که یک ماموریت به مریخ میتواند داشته باشد، جلوگیری میکند.
فیلم با به اشتراک گذاری کلمن به پایان میرسد که اگر میتوانست شش ماه دیگر در ایستگاه فضایی بماند، «در یک دقیقه» میماند. میزراحی با موسیقی بیش از حد جدی اعتراف میکند، گویی این تاریک ترین لحظه است. گویی این جمله باید ما را برای کلمن نگران کند. انگار در فضا بودن یک اعتیاد است. آیا این نوع فداکاری شما از کسی که برای یک ماموریت سه ساله به مریخ ثبت نام کرده است، نیست؟
هر آنچه که میزراحی در مورد این موضوع جالب مییابد، به طرز ناامیدکنندهای مورب باقی میماند و در نهایت «فضا: طولانیترین خداحافظی» را مجموعهای درهم از تناقضات و موضوعات و مضامین توسعه نیافته باقی میگذارد. آیا این فیلم قرار است یک هشدار باشد؟ جشن؟ کمی از هر دو؟ من مطمئن هستم که به جهنم نمی دانم.