سافی ترنر بیشتر به خاطر نقش سانسا استارک در سریال «بازی تاج و تخت» شناخته میشود. این موضوع هیچ ایرادی ندارد، زیرا سریال HBO یکی از بزرگترین و محبوبترین آثار تلویزیونی تاریخ است. با این حال، با گذشت شش سال از پایان سریال، ترنر احتمالاً دوست دارد پیشرفت کند و به عنوان بازیگری شناخته شود که توانایی هدایت نقشهای اصلی را دارد. فیلم «اعتماد» فرصتی نادر برای اوست تا تواناییهای خود را در نقش اصلی یک فیلم سینمایی نشان دهد. در این پست از اول نیوز به نقد و بررسی فیلم trust می پردازیم.
نقد و بررسی فیلم trust
با حضور شرکت Twisted Pictures، انتظار میرود «اعتماد» یک فیلم ترسناک دیگر باشد، اما در واقع با یک تریلر در کابینی دورافتاده در جنگل روبهرو هستیم که شخصیت سافی ترنر، لورن لین، را در مقابل دو گروه دشمن در یک مسابقه با زمان قرار میدهد. فیلمنامه توسط جیجی لووانجی نوشته شده و کارگردانی آن بر عهده کارلسون یانگ است. ترنر تواناییهایش را به خوبی نشان میدهد، اما مشکل اصلی چیزهایی است که در اطراف او اتفاق میافتد. فیلم ایده جالبی دارد، اما خود به اندازه کافی به داستان و شخصیتهای جذاب اعتماد نمیکند.
داستان فیلم trust
فیلم شروع خوبی دارد و محوریت آن حول یک بازیگر جوان به نام لورن لین (ترنر) است که از کودکی در سریال محبوب «جانسونها» نقش سالی جانسون را بازی کرده است. بازی در کنار بیلی کمپبل به عنوان پدر تلویزیونی، پیتر، باعث شده لورن به جایگاه شهرت بالایی برسد و رسانهها او را «محبوب آمریکایی» بنامند. مشکل اینجاست که خبر اصلی بهگونهای آغاز میشود که زندگی لورن را برای همیشه تغییر میدهد.
در داستانی الهامگرفته از تیترهای خبری، یک رسوایی هک سلبریتیها رخ میدهد که لورن هم درگیر آن میشود. هکر نه تنها عکسهای خصوصی او را منتشر کرده، بلکه تصویری از تست بارداری مثبت او نیز لو رفته است. با توجه به اینکه لورن رابطه رسمی اعلام نکرده، رسانهها و تیم تولید سریال کنجکاو هستند بدانند پدر کودک کیست و این اتفاق چه تأثیری بر روند فیلمبرداری خواهد داشت. لورن تحت فشار افرادی است که فقط به منفعت خود فکر میکنند و تنها دستیارش به احساسات او اهمیت میدهد.
در نتیجه، لورن تصمیم میگیرد برای فرار از این فشارها به کابینی دورافتاده در جنگل برود. در اینجا تنها همراه او سگش جورجی است و قرار است تا آرام شدن اوضاع تنها بماند. اما همانطور که در فیلمها معمول است، همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود و لورن مجبور است در برابر دو تهدید مختلف – یک گروه سارق و فردی که اسرار گذشته مرموز او را میداند – برای نجات جانش بجنگد.
سافی ترنر چگونه فیلم را حمل میکند؟
در بخش اول فیلم، «اعتماد» به خوبی عمل میکند. تجربههای لورن دردناک و تروماتیک است و ما فوراً با او همذاتپنداری میکنیم. او هم شخصیت پیچیدهای دارد و هم قدرت مقابله با مشکلاتش را، حتی وقتی زندگی شخصیاش علنی شده، با جسارت با اطرافیانش، از جمله مادرش، مواجه میشود.
جیجی لووانجی شخصیت لورن را به خوبی ساخته؛ او حتی یک سگ دوستداشتنی دارد که مخاطب را به مراقبت از او وا میدارد. وقتی به کابین میرسد، ما امیدواریم او خوب باشد، زیرا به اندازه کافی سختی کشیده است. علاوه بر این، او باردار است و تمرکز خود را روی نجات جان خود و فرزندش قرار میدهد.
شخصیتهای دیگر نیز به خوبی ساخته شدهاند. پیتر، با بازی کمپبل، هم محبوب است و هم در پشت صحنه جنبههای منفی خود را نشان میدهد. همچنین کتی سگال در نقش لورتا، زن کوچک شهری که عاشق سگهاست، با تلاش برای بازگرداندن جورجی به صاحبش، توجه مخاطب را جلب میکند. اگر فیلم تمرکز بر این شخصیتها داشت، میتوانست موثر باشد، اما با ورود ضدقهرمانها – یک گروه سه نفره با نوشتار ضعیف – فیلم از مسیر خود منحرف میشود.
نوشتار ضعیف و شخصیتهای سطحی، «اعتماد» را ناکام میگذارند
کابین لورن یک Airbnb است و یکی از کارکنان آن، مارکوس، خلافکار کوچک، او را از دوربینهای مخفی خانه زیر نظر دارد. اما وقتی عموی سابقهدار او، دارن، و دستیار نادانش، مرگ، متوجه حضور لورن در کابین میشوند و قصد سرقت دارند، مارکوس سعی میکند جلوی آنها را بگیرد که نتیجهای فاجعهبار دارد.
در بیشتر فیلم، لورن در یک اتاقک گیر افتاده و کاری جز فریاد زدن ندارد. این باعث میشود تمرکز بر روی سه خلافکار باشد که کلیشهای و بیعمق هستند. رفتارها و دیالوگهای آنها اغلب غیرقابل باور و سطحی است و در یک صحنه با اسلحه، نتایج کاملاً غیرواقعی رخ میدهد. حتی لحظاتی که مخاطب انتظار دارد تنش یا ترس ایجاد شود، به طنز یا ناباوری تبدیل میشود.
در بخش پایانی، وقتی همه شخصیتها در آشوبی برخورد میکنند، تماشاگر باید سطح بالایی از بیباوری را قبول کند. برخی صحنهها، بهویژه در بیمارستان، آنقدر غیرمنطقی نوشته شدهاند که بیننده را به شدت ناراحت میکند.