فیلم های DC Expanded Universe که به نظر میرسد رو به پایان است، تنها یک قهرمان وجود دارد که سرگرمی را در هر صحنه با خود به ارمغان میآورد و آن آکوامن است. فیلم Aquaman and the Lost Kingdom را در ادامه بررسی کرده ایم.
آکوامن با بازی جیسون موموآ است، که شاهزاده نیمه انسان (و بعداً پادشاه) آتلانتیس، را در نقش مردی بزرگ، موبلند، پرخاشگر، عاقل و پر زور تغییر داد.
موموآ در فیلم Aquaman and the Lost Kingdom به اوج خود دست مییابد، یک زیردریایی نئونی را از بازگشت بلک مانتا نجات دهد. بلک مانتا هم برای خودش و هم برای دیگران خطرناک است، به خاطر سلاح فوق العاده ای را که در دست دارد. طرح او شامل استفاده از یک منبع انرژی باستانی سبز و درخشان است که برابر با تابش یک زیلیون است و سرعت تغییرات اقلیمی را تسریع میکند (عنوان فیلم بر روی صورت یک یخچال در حال فروپاشی حک شده است).
وضعیت دنیا در فیلم اصلا خوب نیست، قطعاً همان چیزی است که شما دوست دارید آکوامن آن را اداره کند.
موموآ بهترین دلیل برای دیدن فیلم است. او به همان اندازه که میتواند یک ستاره اکشن جذاب باشد، باحال است. در عین حال باعث میشود باور کنید که شخصیت او اساساً شایسته است و میداند که چه زمانی بیش از حد پیش رفته است و صادقانه نسبت به آن احساس بدی دارد. در دقیقه اول، موموآ عملاً تفسیر هوشمندانه اش را درباره فیلمی که در آن بازی میکند انجام میدهد، و در دقیقه ی بعد، اشک های تلخی میریزد یا از شدت ناراحتی یا خشم به خاطر اقدامی شرم آور از یک مرد بد فریاد میزند. انگار او در یک ملودرام سینمایی صامت با کارت های عنوان بازی میکند.
او همه کار میکند. خودآگاهی او هرگز بیهوده مصرف نمیشود. موموآ به جای اینکه به بیننده ها ضربه ای عاطفی وارد کند، آنها را به صحنه (یا حالت) بعدی هدایت میکند، به گونه ای که این احساس را ایجاد میکند که انگار یک قطعه است. (به هر حال، قهرمان ما در این قسمت یک پسر شیرخوار از همسرش مرا با بازی امبر هرد دارد. شوخی هایی به سبک پیکسار وجود دارد که چندان با نمک نیستند، درباره بچه که والدین را تمام شب بیدار نگه میدارد.)
دومین دلیل برای دیدن فیلم، رابطه موموآ با همبازی اش پاتریک ویلسون است که در نقش اورم ماریوس، با نام مستعار ارباب اقیانوس، پادشاه مخلوع آتلانتیس و رقیب اصلی آرتور در فیلم اول است. به نظر میرسد که ویلسون از یک دهه قبل به هالیوود معاصر آمده است. او کیفیت ون هفلین را دارد. در این نقش به اندازه ای خشک است که بتواند نقش یک انسان نما ساکن اقیانوس را بازی کند. نقش اورم را نه تنها به عنوان مردی بازی میکند که هرگز اهل شوخی نیست، بلکه به نظر میرسد اصلا نمیداند جوک چیست. این ویژگی او را به زوج عالی برای موموآ تبدیل میکند، او از اورم به عنوان «برادر کوچک» یاد میکند (علیرغم تلاش های مکرر برادر لیل برای از بین بردن او در فیلم آخر). آرتور هرگز برای اورم عصبانی کننده تر از زمانی نیست که در حال گذر از زندگی است، موانع را سپری میکند، به نحوی سالم بیرون میآید، و طوری به اورم لبخند میزند که انگار تمام مدت برنامهای داشته است.
جیمز وان کارگردان بازگشته و دیوید لزلی جانسون-مک گلدریک، فیلمنامه نویس (یکی از همکاران مورد علاقه وان) زمان را هدر نمیدهند، نه برای تنظیم داستان و نه برای ساختن آن کار. ما را متقاعد کنید که بقیه بازیگران فیلم اول (از جمله تموئرا موریسون و نیکول کیدمن در نقش پدر و مادر آرتور، دولف لاندگرن در نقش پدر مرا نرئوس) دلایل بسیار خوبی برای کنار گذاشته شدن داشتند. احتمالاً دو سوم از زمان پخش این دنباله به آرتور و اورم اختصاص دارد که در حال انجام ماموریت بحث برانگیز هستند. با آشتی برادران از هم جدا شده، و البته داستان های رستگاری، درس هایی را به مخاطب جهت رشد او میآموزد.
یک فیلم سرگرم کننده هست، اما یک فیلم عالی نه. این فیلم فاقد بزرگی اصلی است، با پویایی فاحش ملودراماتیک خانوادگی و منظره مضحک (مانند اسب های دریایی که ناله میکردند و کوسه هایی که غرش میکردند). تولید بهم ریخته. احتمالا این احساس را دارید که در پشت صحنه هرج و مرج وجود دارد، چیزهایی که به قصد پخش فیلمبرداری شدهاند، اما باید در ویرایش بازسازی شوند تا کلیت برای مخاطبان قابل تحمل شود. سکانس اول به روایت آکوامن مانند تلاشی برای اصلاح 20 دقیقه از زمان پخش و حذف صحنه سازی و شفاف سازی گلو است تا فیلم بتواند با ورود و خروج برادران به قسمت های بعدی برسد. حل مشکلاتشان در حین سرنگونی مجسمه ها، مشت زدن به حشرات غول پیکر و زور زدن مردم با اسلحه های لیزری بخش دیگری از فیلم است.
«فکر میکنید به چند ایراد در این فیلم اشاره کردهاند؟» من جرأت نمیکنم عددی را ارائه کنم، اما فیلم تحت تاثیر علاقه کارگردان به «جنگ ستارگان»، سه گانه «ارباب حلقه ها»، «ماتریکس» و آثار H.G.Wales هستند (یک صحنه اکشن طولانی و تماشایی حول محور آرتور و اورم در تلاش برای دفع “جنگ”). ما این دو نفر را در محیط های مختلف و خیرهکننده دنبال میکنیم، از جمله گورستان فوق الذکر، که وان گفته است از «سیاره خون آشام ها» ماریو باوا الگوبرداری شده است. و یک لانه مخفی زیر آب که از لاشه کشتی های دزدان دریایی ساخته شده است، و یک جزیره آتشفشانی پر. گیاهان و جانوران جهش یافته به رنگ سبز که شبیه چیزی است که ری هریهاوزن میتوانست در انیمیشن استاپ موشن دهه ۶۰ داشته باشد (“جزیره اسرار آمیز” بر اساس رمان اچ.جی. ولز ساخته هریهاوزن، یک ماجراجویی فانتزی جذاب برای نوجوانان است).
ترکیبی از CGI و مکان های واقعی احتمالاً نسبت به نمایش سه بعدی که من در آن حضور داشتم، در تلویزیون دو بعدی کمتر کارتونی به نظر میرسد. جزئیات کار، به ویژه در مورد شخصیت های غیرانسانی شبیه باب اسفنجی، چشمگیر است، که شامل یک خرچنگ پادشاه سخنگو و یک اختاپوس وظیفه شناس است که برادران را در جستجویشان همراهی میکند و به آتلانتیس بازگردانده میشود تا پیشرفت هایش را بهروزرسانی کند.
وان هرگز صحنهای اکشن به زیبایی مبارزه از پشت بام در اولین «آکوامن» نمیسازد، اما صحنه های به خوبی طراحی شده، کادربندی شده و با وضوح مشخصه در این فیلم وجود دارد، حتی زمانی که دوربین میلرزد. فضانورد با قهرمانان کوچک ما که در مناظر مملو از موجودات غول پیکر، ماشین ها، جنگجویان زره پوش، سنگ های دندانه دار قرار دارد، مبارزه میکنند. کیدمن، موریسون، لاندگرن، عبدالمتین و سایر بازیگران آنچنان تعهدی به داستان نشان میدهند که ممکن است تعجب کنید که اگر گرافیک بهتری داشت، چقدر فیلم غنیتر میشد. این یک سواری سرگرم کننده است مثل قهرمانش با وجود خودش موفق می شود. و برای یک فانتزی با بودجه کلان چیزی برای گفتن وجود دارد که می داند چه کاری را نباید انجام داد، و چه زمانی باید متوقف شود.