این بازیگر در مصاحبه اخیر با اسکار آیزاک، ستاره «The Card Counter»، از پل شریدر درباره رموز موفقیت پرسید. شریدر پاسخ داد: «پسر بد بودن اغلب مستلزم خرابکاری شدید، یا زندانی شدن، یا رفتن نزد قاضی است. من در محیطی بزرگ شدم که با رفتن به سینما میتوانی شورشی شوی. بنابراین من هنوز یک مؤلفه دارم که هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد، میتواند مردم را تکان میدهد، و اگر کسی را تکان نمیدهد، شاید مشکلی وجود دارد.» فیلم Master Gardener را در ادامه بررسی کرده ایم.
دو سال پیش، هنگام نوشتن در مورد «The Card Counter» پل شریدر، متوجه شدم که شریدر از آن به عنوان یکی از عکس های «مرد پشت میز» خود یاد کرده است. یک سال بعد، دوباره در ونیز، فیلم Master Gardener، تصویر جدید او را دیدم که همین حالا شاهد اکران در ایالات متحده بودم. در اینجا او حتی سختتر به این موضوع متمایل میشود: پس از یک سکانس تیتراژ زیبا با استفاده از عکاسی تایم لپس برای نشان دادن شکوفه های زیبا، اولین نما از تصویر مربوط به بازیگر نقش اول جوئل ادگرتون است که پشت میز نشسته است، و او چه میکند؟ در حال نوشتن ژورنال است.
شخصیت او، نارول راث، در یک باغ گیاه شناسی در شهری بینام کار میکند (فیلم در نیواورلئان و نیویورک فیلمبرداری شده است، و گل های باشکوهی که دیده میشوند، روی درخت های بلوط قرار دارند). این ملک خصوصی نورما هاورهیل سیگورنی ویور است که نارول کم حرف اما همیشه صریح رابطه خاصی با او دارد. نارول در واقع استاد باغبان او است، اما به زودی استنباط میکنیم که باغبانی همیشه اشتیاق غالب او نبوده است.


نوشته های مجله حجیم او، که اطلاعات زیادی در مورد زندگی گیاهی دارند، همچنین با فلاش بک به بخش های قبلی زندگی او باز میشوند، ویژگی های نگران کننده ای دارند. او یک حس خاص را اینگونه توصیف میکند: «سوت هایی که درست قبل از کشیدن ماشه دریافت میکنید». یک بیننده ممکن است متوجه شود که نارول همیشه پیراهن های آستین بلند میپوشد، حتی با گرم شدن هوا. سپس، اواخر یک غروب، در انزوای اقامتگاه شخصی، جلوی آینه تا کمر برهنه میشود. در اولین تماشای فیلم، این نقطهای بود که در دفترچهام نوشتم: «چه اتفاقی دارد میافتد؟»
من آن را در آن نوشته از ونیز سال گذشته گذاشتم – و هنوز هم میخواهم آن را بگذارم. نظر دیگر منتقدان به شما قطعا متفاوت خواهد بود. این طرح همچنین در موجی از مصاحبه های اخیر شریدر مورد بحث قرار گرفته است. اما اگر فرصتی وجود دارد که بتوانید بی گناه وارد این فیلم شوید، باید آن را انجام دهید. این راهی است که فیلم به بهترین شکل روی شما کار خواهد کرد.
یک روز بعدازظهر پس از بحث در مورد یک جشن خیریه، خانم هاورهیل، اعلام میکند که به طور حرفه ای از خواهرزاده او، زن جوانی به نام مایا (کوئینتسا سویندل) مراقبت خواهد کرد. نورما با پوزخندی میگوید: «مشکلات سبک زندگی»، مایا روزهای سختی را سپری میکند.
مایا زیبا، باهوش و دو نژادی است – که کاملاً مربوط به اتفاقات بعدی است – و باغبانی را به خوبی و لذت انجام میدهد. نارول تحت تأثیر او قرار گرفته است و این را به نورما میگوید. او نورما را واقعاً تحت فشار قرار میدهد تا خواهرزادهاش را ملاقات کند – آنها سال هاست مستقیماً با هم ارتباط برقرار نکردهاند – و وقتی آن دو برای ناهار مینشینند، تنش به وجود میآید. در تبادل آنها، به یاد میآید که شریدر چقدر میتواند با دیالوگ عالی باشد. مایا با بحث در مورد سطوح ناکارآمدی خانواده که مایا را به یک دوراهی مخاطره آمیز در زندگی کشانده است، اعتراض میکند: “من ناکافی نیستم.” نورما پاسخ میدهد، “نه، البته، ناکافی نیستی. تو گستاخی.» ویور خط را مانند تیغه گیوتین رها میکند. روابط از آنجا بهبود نمییابد. مایا یک روز صبح سر کار حاضر میشود، در حالی که یک ضرب و شتم را تحمل کرده است. نارول که به او علاقه زیادی دارد، از رابطه زن با یک فروشنده مواد مخدر مطلع میشود. او خودش در شرایطی نیست که بتواند کاری انجام دهد و به طور آزمایشی به سراغ یکی از دوستان مجری قانون (جسوس مورالس) میرود. اما در نهایت، نارول و مایا از باغ خود اخراج میشوند و مجبورند زندگی خود را از جای دیگری تامین کنند.
همه اجراهای اینجا قابل توجه است. سویندل کاملاً خشم و آسیب پذیری شخصیت خود را زیر پا میگذارد. Edgerton به طور مشابه موجود است. مانند آل پاچینو، او یک بازیگر عالی است، و گاهی اوقات وقتی به پایین نگاه میکند، سیاهی در نگاهش وجود دارد که به طرز ترسناکی به شخصیت او مربوط است. این تصویر اجرای سیگورنی ویور را نشان میدهد که تا به حال ندیدهاید. او تشریفاتی است. چه در پاسخ به کارگردانی شریدر باشد و چه چیزی که خودش به ذهنش رسیده است، بازی او در اینجا تقریباً برسونی است، به نظر میرسد از مفاهیم مرسوم گریزان است، اما همچنان طیفی پویا از احساسات را منتقل میکند. به طور رسمی، شریدر همه چیز را ساده نگه میدارد. گاه و بی گاه، او از الکساندر دینان فیلمبردار میخواهد با یک دوربین متحرک عکاسی کند که تقریباً از سطح زمین شروع میشود، سپس بلند میشود تا منظره ای گسترده از صحنه بگیرد. یک تصویر شگفت انگیز از مایا وجود دارد که روی تخت متل نشسته، غرق در نوری است که میتواند از چراغ های جلوی یک ماشین بیرون باشد، اما به نظر میرسد بیشتر از آن اثیری است.
«Master Gardener»، علیرغم حالت کلیش (که در صحنهای از رویارویی شکسته میشود و به شما یادآوری میکند که چرا شریدر نویسنده فیلم «Rolling Thunder» نیز هست)، در میان چیزهای دیگر، فیلمی فوقالعاده احساسی است. آیا نشان دادن تغییری خاص در اینجا، خرابکننده است؟ بله، در اینجا، این خوش بینی احتمالاً با نوعی برآورده شدن آرزوهای مردانه سیس هت همراه است، اما چرا؟ بگذار شریدر شریدر باشد. او یک هنرمند بزرگ است. او امتیازات خود را به دست آورده است، و این کار در اینجا مطابق با استاندارد بالایی است که او در دهه گذشته و بیشتر برای خود تعیین کرده است.
آهنگ پایانی فیلم، بخشی از موسیقی قابل توجه و تلقین کننده (عمدتا کیبورد و گیتار الکتریک پردازش شده، همیشه به نوعی جادویی اشاره دارد که با بسیاری از تصاویر گیاهی فیلم همراه است) توسط دوونته هاینز او که با نام پرتقال خونی رکورد میسازد، میگوید: «نمیخواهم این دنیا را بدون گفتن دوستت دارم ترک کنم». ممکن است شریدر به این سناریوی خاص دست پیدا کند، زیرا او معتقد است که تنها راه برای به تصویر کشیدن عشق به طور باورپذیر و قانع کننده این روزها، به تصویر کشیدن آن در غیر محتمل ترین شکل آن است.