نقد و بررسی فیلم باردو (یا وقایع‌نگاری نادرست یک مشت حقیقت)

83
1
بررسی فیلم باردو

“باردو” به مفهوم بودایی از حالت میانی، انتقالی یا پایانی بین مرگ و تولد مجدد اشاره دارد. عنوان فیلم آلخاندرو گونزالس ایناریتو به یک میان ‌بینی خاص اشاره می ‌کند که برای کسانی که شغلشان داستان‌ گویی است قابل درک است: مکان بین داستان و واقعیت. نقد و بررسی فیلم باردو را در ادامه بخوانید.

داستان همیشه در مورد نوعی حقیقت است که برای روشن کردن شرایط انسان طراحی شده است، حتی در خارق العاده ترین حالت تخیلی آن. واقعیت بسیار بزرگ، پیچیده و غیرقابل کنترل است، حتی در دقیق ‌ترین مستندی که روی دیوار وجود دارد.

مطالب زیر را هم بخوانید:

21 بهترین فیلم برنامه نویسی که آزمایش کنندگان نرم افزار باید تماشا کنند!

10 حقیقت جالب درباره نتفلیکس که نمی دانستید

عنوان فرعی “باردو” این است: “تواریخ نادرست در یک مشت حقیقت”. آیا می توان گفت یک مشت حقیقت درست است؟ آیا ما از “کل حقیقت” صحبت نمی کنیم؟ آیا این ایده داستان نیست که می تواند چشم اندازی واقعی را ارائه دهد که ما در میان همه “حقایق” اطرافمان از دست می دهیم؟ این دغدغه ایناریتو و شخصیت اصلی فیلمش است.

فرم با محتوای «باردو» که تقریباً بیش از یک فاصله در میان است، همسو می ‌شود. اول اینکه در قلب فیلم بی خانمانی و اشتیاق همیشگی یک مهاجر است. ایناریتو مکزیکی است که زندگی و کار در ایالات متحده را انتخاب کرده است.

به طور قابل توجهی، این اولین فیلم اسپانیایی زبان ایناریتو در سال‌ های اخیر است، با بازیگران عمدتاً مکزیکی که با رئالیسم جادویی به سبک آمریکای لاتین ارائه شده ‌اند. بعد، بینابینی وجود دارد که شخصیت اصلی فیلم، سیلوریو (دانیل گیمنز کاچو، در اجرای احساس و انسانیت عالی)، که مستند می سازد، از نویسنده/کارگردان واقعی فیلم های داستانی که همتای اوست جدا می کند.

بررسی فیلم  باردو
بررسی فیلم باردو

فیلم با تولد نوزادی شروع می شود که چند ثانیه بعد چیزی را با دکتر زمزمه می کند. او می گوید که نمی خواهد به دنیا بیاید زیرا دنیا به هم ریخته است. بنابراین، دکتر و پرستاران او را دوباره داخل مادرش قرار دادند.

حتی یک نوزاد چند ثانیه ای هم در وسط بین تولد و به دنیا نیامدن قرار دارد. در ادامه مضمون حقیقت و تخیل، نوزاد در فیلم نشان دهنده کودکی واقعی است که فقط 30 ساعت زندگی کرد و خاطره او هنوز هم والدینش را آزار می دهد که نمی توانند مشت کوچک خاکستری را که پشت سر گذاشته است رها کنند.

مانند فیلم “مرد پرنده یا (فضیلت غیرمنتظره جهل)” این داستان به شیوه ای ذهنی و گاه خیالی روایت می شود. در یک مهمانی در مکزیک برای جشن گرفتن جایزه ای که به سیلوریو در ایالات متحده اهدا می شود، یک آهنگ رقص شگفت انگیزی وجود دارد که ظاهراً توسط تماشاگران و فقط یک رقصنده شنیده شده است.

سپس سیلوریو به اتاق مردان می رود، جایی که پدر مرده خود را می بیند و با سیلوریو که به اندازه کودک کوچک شده است، گفتگوی بسیار اطمینان بخشی دارد. پیش از این، سایه مردی را می بینیم که در صحرا قدم می زند. او تقریباً می تواند پرواز کند. برای لحظات کوتاهی اوج می گیرد، اما پاهایش به شن باز می گردد.

اینکه چه فعل و انفعالی «واقعی» است و چه چیزی تصور یا نمادین است، به ما واگذار می ‌شود که آن را مرتب کنیم، یا فقط تصمیم بگیریم که مهم نیست. هر لحظه با نشاط و شوخ طبعی به ما ارائه می شود.

سیلوریو زمانی در فیلمسازی شریکی به نام کارلوس (هوگو آلبورس) داشت که در مکزیک اقامت داشت و مجری یک برنامه گفتگو است که به صورت زنده پخش می شود. آیا سیلوریو در برنامه ظاهر شد اما از پاسخ دادن به سوالات صریح که باعث می‌شود او به خاطر ترک خانه‌ اش احساس گناه کند، خودداری کرد؟ یا از حضور خودداری کرد که منجر به رویارویی شدید و خشمگینانه با کارلوس در مهمانی شد؟

دو فرزند بازمانده سیلوریو، پسر نوجوانی عبوس هستند که ترجیح می ‌دهد خود را آمریکایی و دختری بداند که اخیراً از دانشگاه فارغ ‌التحصیل شده است. او در ماساچوست زندگی می کند اما می خواهد به مکزیک بازگردد.

آیا آنها واقعی هستند یا فقط بازتابی از دوگانگی خود سیلوریو در مورد بی تابعیتی او؟ آیا او واقعاً با یک افسر مهاجرت آمریکایی در مورد اینکه آیا یک مقیم دائم که شهروند آمریکایی نیست می تواند ایالات متحده را “خانه” خطاب کند یا خیر، برخوردی داشته است؟ ما آنقدر درگیر تصاویر خیره کننده استودیوی تلویزیونی و اجرای عالی Ximena Lamadrid در نقش دختر سیلوریو هستیم که نمی توانیم زمان زیادی را صرف نگرانی در مورد آن کنیم.

در یک لحظه ناخوشایند، سیلوریو به معنای واقعی کلمه (حداقل در فانتزی خود) قدرت گفتار شخصیت را از بین می برد و او را مجبور به انتقاد خاموش می کند. در دیگری، سیلوریو بخشی از صحنه ای می شود که در حال فیلمبرداری است، کوهی از اجساد مرده که توسط بازیگران زنده به تصویر کشیده شده است.

این بررسی ایناریتو از نقش خود به عنوان کارگردان، ناتوانی یا عدم تمایل او برای به تصویر کشیدن حقیقت است، به ویژه وقتی صحبت از درد خانه ای است که او مجبور بود برای تحقق جاه طلبی های خود به عنوان یک هنرمند ترک کند.

پسر سیلوریو می ‌گوید که پدرش وقتی آنجاست از هر کشوری انتقاد می ‌کند اما وقتی دور است از آنها دفاع می‌ کند. در اینجا هر دو مورد انتقاد هستند. یک استراحتگاه مزخرف در مکزیک کارکنان را از استفاده از ساحل منع می کند.

آمازون قصد خود را برای خرید زمین مکزیکی در مجاورت ایالات متحده اعلام کرد. یک سفیر صمیمانه ایالات متحده در مکزیک سیلوریو را تحت فشار قرار می دهد تا انتقاد خود را از سیاست های آمریکا در مورد مهاجرت کاهش دهد. اما سیلوریو (و ایناریتو) به هر دو کشیده شده اند. ممکن است ایناریتو خود را بین این دو تصور کند، اما این فیلم نشان می ‌دهد که کلمه دقیق ‌تر «هر دو» است.

امتیاز این مطلب
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک دیدگاه برای “نقد و بررسی فیلم باردو (یا وقایع‌نگاری نادرست یک مشت حقیقت)

  1. ممنون بسیار عالی

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس