نقد و بررسی فیلم بخارست با بازی پژمان جمشیدی

69
0
نقد و بررسی فیلم بخارست

مسعود اطیابی در ادامه آخرین کمدی‌های موفقش در گیشه -«انفرادی» و «دینامیت»- باز هم یک کمدی «بفروش» روی پرده دارد: «بخارست». در این مطلب به نقد و بررسی فیلم بخارست می پردازیم.

نقد و بررسی فیلم بخارست

فیلمی که به نسبت دیگر کمدی‌های این چند ماه («خط استوا»، «چپ راست» و…)، کار شسته‌رفته‌ای از آب درآمده؛ هرچند بخشی از شوخی‌هایش، آن‌قدرها که باید بامزه نیست و از انتخاب بازیگرانش هم (به‌جز یک نقش اصلی و یکی دو نقش فرعی) ضربه‌هایی جدی خورده است. بخارست تا میانه‌های فیلم در مجموع خوب پیش می‌رود؛ هم شخصیت اصلی‌اش قابلیت‌های زیادی برای خلق لحظات کمیک در اختیار فیلمنامه قرار می‌داده (یک اینفلوئنسر اینستاگرامی که با ساختن موقعیت‌های پر از رنج و آزار برای دیگران، در پی جذب لایک و فالوئر افتاده)، هم چالش بزرگی که دو برادر داستان گرفتارش می‌شوند؛ جنازه‌ای که روی دست‌شان مانده و باید به هر ترتیب از آن خلاص شد.

البته فیلمنامه‌نویس آن‌طور که می‌شد، از بذری که کاشته است بهره نبرده. ماجرای پیکر پنهان‌شده در صندوق ماشین در بزنگاه‌های مختلف -مثل وقتی که افسر پلیس به‌عنوان مسافر سوار ماشین «جلال» (حسین یاری) می‌شود، یا موقعی که ماشین را با جرثقیل به پارکینگ راهنمایی و رانندگی منتقل می‌کنند- این امکان را داشت که شاخ و برگ بیشتری پیدا کند و تعلیق و طنز ماجرا را بالاتر ببرد. اما قصه خیلی زود و به سادگی از این ایستگاه‌ها رد می‌شود تا به مرحله بهوش آمدن جسد برسد. بخارست البته درباره این موقعیت عجیب، توضیح خاصی نمی‌دهد و ظاهراً روی ساده‌گیری مخاطبش در مواجهه با آن زیادی حساب کرده؛ انگار مثل شنیدن قصه‌های بچگانه، باید بدون پرسش و منطق خاصی، این اتفاق را بپذیریم و قبول کنیم که مرده‌ای که نبض و نفس نداشته، به همین راحتی می‌تواند دوباره زنده شود.

طی این مدت، دو شخصیت جالب هم در فیلم معرفی شده‌اند: اول «جلیل» با بازی پژمان جمشیدی که هرچند در مقایسه با دیگر نقش‌های کمدی‌اش در این سال‌ها حرف تازه‌ای نداشته، اما هم‌چنان حضورش دیدنی و خنده‌دار است. تا این حد که مهم‌ترین نقطه‌قوت بخارست، به لحظاتی از فیلم اختصاص دارد که جلیل صحنه‌گردان آن شده. دوم پدر او با آن علاقه عجیب و مفرط به گوشت با بازی شیرین «غلام‌رضا نیک‌خواه»، که البته نقش کوتاهی در قصه دارد و از ظرفیت‌های طنازانه‌اش بهره چندانی گرفته نشده. اما در مقابل این پدر و پسر، نقش جلال در فیلمنامه نه آن‌قدری دقیق و درست پرداخت شده –واقعاً در پایان فیلم چه ویژگی خاص، دیالوگ مهم یا حتی تکیه‌کلامی از او در یادمان مانده، به‌جز نحوه کتک خوردنش از برادر که تازه آن هم خصوصیت جلیل است نه جلال-، نه بازی حسین یاری در قالب شخصیتی کمدی چیزی به آن اضافه کرده، آن هم با گریمی ضعیف که به چهره‌اش ننشسته و از او آدمی نچسب‌تر ساخته است. برخلاف دینامیت، که در آن شیمیِ رابطه زوج مهران‌فر-جمشیدی درست از کار درآمده بود و انرژی حاصل از تضاد بین این دو شخصیت، فیلم را جلو می‌برد، این‌جا یکی از بال‌های دو «کله‌پوک»ی که باید موتور پرواز فیلم می‌شدند، بدجور لنگ می‌زند.

نقد و بررسی فیلم بخارست
نقد و بررسی فیلم بخارست

بخارست از بعد از زنده شدن جنازه (امیرحسین آرمان) افت فاحشی می‌کند. موقعیت‌ها دیگر آن‌چنان جذابیتی ندارند؛ مثلاً صحنه تیراندازی در پارکینگ ماشین‌ها یا گریختن به مهمانی جاهل‌ها را به یاد بیاورید، که نه فقط طنز و نمکی در اصل موقعیت‌شان دیده نمی‌شود، که در اجرا هم خیلی سردستی و تلویزیونی جلوی دوربین رفته‌اند. گویی دکوپاژِ درست، خورد کردن این سکانس‌های شلوغ به قاب‌های کوچک‌تر یا پرداخت جزئیات هر کدام‌شان با لحنی کمیک، اهمیتی برای کارگردان نداشته. غیر از آن در نیمه دوم فیلم، بیشتر شخصیت‌های جدید فاقد پتانسیلی مهم برای تقویت فضای طنز‌آمیز آن هستند. مسعود اطیابی حتی نتوانسته از ظرفیت کمدین موفقی مثل هادی کاظمی، چنان که باید استفاده کند و حضور او در بیشتر لحظات بخارست، وصله ناجور لوسی به نظر می‌رسد. آرمان هم در نقش آدم‌خوبه قصه (آقازاده اصلاح‌طلبی که علیه فساد پدرش طغیان کرده) شخصیتی تخت و خنثی و بی‌خاصیت دارد. اما از همه بدتر زنان آن خانه اعیانی‌اند که از جایی به بعد، حضور پررنگی در فیلم دارند و بازی‌های سست و بی‌رمق و وارفته‌شان، در لحظاتی حتی سطح فیلم را تا حد یک کار غیرحرفه‌ای پایین می‌آورد. این وسط دو شخصیت مشاور آقای وزیر سابق (رضا بهبودی) و گنده‌لات محل (ایمان صفا) در دقایقی، رنگ و عطر تازه‌ای به فیلم می‌بخشند. به‌خصوص دومی که هم شخصیتش در فیلمنامه درست تعریف شده، هم بازی صفا با دیالوگ‌های اندک و سکوت‌های خاصش، ملاحت بیشتری به آن بخشیده؛ مثلاً وقتی که سر دست‌مزد خلاف‌کاری با سفارش‌دهنده‌ها چانه می‌زند، یا در سکانس تشییع جنازه در اواخر فیلم. این نقش نیز در فیلمنامه بخارست قابلیت بسط و استفاده بیشتری داشت که باز قدرش دانسته نشد.

می‌ماند مضمون فیلم، که به واسطه اتفاقات سیاسی و اجتماعی چند ماه اخیر، مثل خیلی از دیگر کمدی‌های به‌ظاهر منتقدانه این روزها، حالا دیگر بیات و کهنه به نظر می‌رسد. این‌ حرف که «دست‌های مافیایی پنهان کشور، حاضرند به هر جرم و جنایتی تن دهند تا جلوی کشف حقیقت و اجرای عدالت را بگیرند»، ممکن بود تا دیروز خریداری داشته باشد، اما امروز دیگر سکه‌ای از اعتبار افتاده است. هرچند چنین اشکالی، نه منحصر به بخارست و فیلم‌های کمدی،‌ که معضل بزرگ و ای بسا بحران خیلی از فیلم‌های این ایام سینمای ماست و با دست‌وپای بسته فیلمسازان در نمایش تصویرِ حتی اندکی نزدیک به واقعیت جامعه، معلوم نیست فیلم‌های ایرانی در ماه‌ها و سال‌های آینده چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد. تا آن زمان، می‌توان به همین‌قدر که «اطیابی در کلیت فیلمش، شعور بیننده‌اش را خیلی دست‌کم نگرفته» رضایت داد.

filimo

امتیاز این مطلب
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس