نقد و بررسی فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

51
0
فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

شعار ناگفته فیلم ‌های «مرد مورچه ‌ای» «کوچک فکر کن» است که به ‌طور متناقضی آن را از سایر بخش ‌های دنیای سینمایی مارول که به سمت بزرگ ‌تر شدن گرایش دارند، جدا کرده است. فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی را در ادامه بررسی کرده ایم.

Ant-Man and the Wasp: Quantumania با کوچک کردن Ant-Man/Scott Lange (پل راد) و دیگر شخصیت‌ های اصلی به اندازه زیر اتمی ده دقیقه بعد از داستان و فرستادن آنها به قلمرو کوانتومی با این ایده بازی می ‌کند. به نظر می رسد که پاندورا جیمز کامرون دوباره به عنوان جلد یک آلبوم تلفیقی جاز دهه 1970 طراحی شده است، و آنها را تا پایان فیلم در آنجا نگه می دارد، زیرا آنها با یک ابرشرور تبعیدی به نام کانگ (جاناتان میجرز) مبارزه می کنند. نتیجه به طور همزمان بزرگترین و کوچکترین فیلم Ant-Man است، که یک ترفند خوب را به نمایش می گذارد.

آیا دیدن آن ضروری است؟ نه – ساعت وسط به روش ساده و آسان ثبت شده “مرد مورچه ای” سرگرم کننده است. پیتون رید کارگردان بازگشته و جف لاونس، فیلمنامه ‌نویس، به شخصیت ‌ها اجازه می ‌دهند در قلمرو کوانتومی پرسه بزنند، که مانند نسخه‌ ی کارتونی روان ‌گردان و علمی تخیلی از آن جنگل‌ ها در سریال ‌های دهه 1930 است که در آن یک کاوشگر غربی بی‌ خبر، یک ژست را به اشتباه تعبیر می ‌کند و یک قبیله محلی را عصبانی می ‌کند، یا توسط یک فیل در رودخانه غوطه ور می شوند، یا از خوردن گوشت مار غافلگیر می شوند تا زمانی که نیش می زنند و متوجه می شوند که طعم آن شبیه مرغ است.

در اینجا، این قبیله شامل یک پسر با چراغ قوه برای سر و یکی با بدنی شفاف و ژلاتینی است که به تعداد “سوراخ” انسان ها وسواس دارد (اوج کمدی اجرای راد مکثی است که او در حالی که اسکات در سرش می شمرد. و یک تله پات (ویلیام جکسون هارپر) که نفرین شده است که دائماً افکار عجیب و غریب و/یا کثیفی را که در ذهن دیگران می چرخد ​​می شنود. به جای فیل ها، خانه هایی وجود دارند که به نظر می رسد خانه فرد فلینت استون با پسر خمیر پیلزبری جفت می شود و این خانه ها زنده هستند و می توانند در جنگ راه بروند و از خود دفاع کنند. همچنین حشرات ژلاتینی و دیگر موجودات، درختچه‌ ها و درختان با الگو برداری از قارچ ‌ها و گلسنگ‌ ها، و یک چیز میتوکندری مانند گودزیلا وجود دارد.

همه آنها ظاهراً بر اساس عکس های “جهان های کوچک” با سطوح بزرگنمایی متفاوت الگوبرداری شده اند. اینکه طراحان این چیز های میکروسکوپی و زیراتمی را به دلیل “کوچک بودن” گروه بندی کرده اند، بخشی از سرگرمی است. این مانند چیزی است که یک بچه برای یک نمایشگاه علمی دور هم جمع کرده است، به این امید که جذابیت محض جبران نداشتن محتوای علمی واقعی باشد. حیف که، با همه شوخی‌ های سرگرم‌ کننده ‌اش، جهان روی صفحه بیشتر شبیه محافظ صفحه ‌نمایش مارول است. بیل پوپ که فیلم ‌های «ماتریکس» و چندین فیلم سام ریمی و ادگار رایت را فیلم‌ برداری کرد، فیلمبردار این فیلم است، اما نه آن ‌قدر که متوجه شوید. یک فیلمبردار (یا کارگردان – حتی رایان کوگلر به نظر می رسد توسط مارول دستکاری شده است) کار زیادی برای نشان دادن شخصیت فردی در این پروژه ها انجام نمی دهد، در حالی که بسیاری از زمان اجرا توسط شرکت های جلوه سازی از قبل تجسم شده است. و زمانی که رئیس استودیو مارول، کوین فایگی، که به نظر می ‌رسد مصمم است هنر را به حداقل برساند، از ترس از بین بردن ماشین محتوا، از قلم وتوی زیبایی شناختی استفاده می ‌کند.

فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی
فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

در مورد کانگ: او همان چیزی است که علاقه مندان به ژانر آن را “تجدید مجدد” می نامند. سازندگان فیلم به او نیاز دارند که یک شرور ترسناک و قدرتمند باشد (او اساساً تانوس در یک بسته بندی جدید است: یک دیوانه نسل کشی) و در این فیلم معرفی شود تا بتواند به سرعت به عنوان بد بزرگ برای تیم بعدی Avengers معرفی شود. بالا اما آنها همچنین باید توضیح دهند که چرا جانت ون داین (میشل فایفر)، همسر سابق مرد مورچه ای اصلی هنک پیم (مایکل داگلاس) که به مدت 30 سال در قلمرو کوانتومی گیر افتاده بود، هرگز به کسی از کانگ اشاره نکرد.

پاسخ قانع کننده نیست، علیرغم اینکه فایفر همه چیز را فروخته است. اما این یک فیلم کمیک است، بنابراین باید با آن رول شوید. فایفر، دست ‌کم، کار های زیادی در پیشبرد طرح و پرداختن به شکاف ‌های داستان‌ گویی انجام می ‌دهد. در همین حال، متأسفانه، امید Evangeline Lilly، با نام مستعار The Wasp، فقط به نظر می رسد که وجود دارد. او حضور دارد و درگیر است، اما تاثیر چندانی نمی گذارد. (البته از نظر روایی، او توسط Cassie تحت الشعاع قرار گرفته است: آخرین مورد بیشتر فیلم Pyms بود، و این فیلم عمدتاً در مورد اسکات و کاسی است که اکنون یک نوجوان با لباس فوق العاده خودش است و کاترین نیوتن آن را بازی می کند. آنها هنوز هم توانستند به مایکل داگلاس نکات خوب زیادی بدهند.)

کانگ یک شخصیت ضعیف است – او بد است، دیوانه است، او یک نابغه است، او می خواهد از قلمرو کوانتومی فرار کند و تقریباً همین است. تنها کار های زیادی وجود دارد که بازیگران یا فیلمسازان می توانند انجام دهند تا او را ترسناک جلوه دهند. فیلم آن اعصاب (یا شاید اجازه استودیو؟) را ندارد که لبخند را از روی صورت تماشاگر پاک کند، مثلاً آخرین اکت «انتقام ‌جویان: جنگ بی ‌نهایت» یا ساعت میانی «ایندیانا جونز و» معبد عذاب.” یک صحنه کوتاه وجود دارد که در آن کانگ اسکات را متقاعد می کند تا از توانایی های دزدی خود برای سرقت معادل این فیلم از حلقه قدرت یا سنگ بی نهایت یا جعبه مادر با تهدید به قتل کسی در مقابل او استفاده کند، سپس اسکات را مجبور می کند تا مرگ او را برای همیشه تجربه کند. اما ما می دانیم که این فیلمی نیست که در آن چنین اتفاقی بیفتد، و نه فیلمی که در آن هیچ شخصیت اصلی که به آن اهمیت می دهیم به شدت آسیب ببیند.

و بنابراین تهدید کانگ از طریق اجرای همی نامشخص توسط میجرز منتقل می شود. به نظر می رسد که او اجرا های مارلون براندوی پس از دهه 1970 را به نمایش می گذارد که در آن براندو خطوط را از طریق یک گوشی تغذیه می کرد یا آنها را از روی کارت های یادداشت چسبانده شده به لباس های بازیگران دیگر می خواند. گاهی اوقات او برای همیشه بین کلمات در یک خط در حالی که به جلو خیره می شود مکث می کند، یا به بالا نگاه می کند، یا به طرفی، گویی فکر بعدی ممکن است در کمین باشد. مانند براندو، او به شیوه‌ هایی سر و صدا می ‌کند که به نظر می ‌رسد با فیلم در جهت اهداف متقابل کار می ‌کنند، اما این در خدمت تلاش برای ساختن چیزی از هیچ است. یکی از عناصری که باعث فتنه می شود: کانگ عمیقاً غمگین به نظر می رسد، به گونه ای که یکی از قوی ترین جملات «سوپرانو ها» را تکرار می کند، «افسردگی خشم است که به درون تبدیل شده است».

در نهایت، فیلم تسلیم فرمول MCU می شود و آخرین بازی خود را به بسیاری از نبرد های CGI بسیار شلوغ اختصاص می دهد، با چیز هایی که به چیز های دیگر برخورد می کنند و منفجر می شوند و از هم می پاشند در حالی که مردم فریاد می زنند که باید جهان را نجات دهید. گاهی اوقات فیلم در آن شیوه تاسف بار MCU بیش از حد خود آگاهی را زیاد می کند – مثلاً با داشتن یک شخصیت تأیید می کند که یک اتفاق عجیب فقط با گفتن “عجیب بود” رخ داده است یا اعلام می کند که شخصیت دیگری جالب است، که هر دو در اینجا اتفاق می افتد. اما نگرش کم استرس و کم خطر فیلم آن را نجات می دهد.

فیلم ‌های مرد مورچه ‌ای که از فشار برای شکستن رکورد های باکس آفیس یا برنده شدن اسکار بی ‌آرام هستند، به نظر می‌ رسد که سرگرمی‌ های هوشمندانه ‌ای باشند، اما نه آنقدر که تبدیل به خنده ‌دار شوند. از شوخی ‌های بزرگ گرفته تا بازی‌ های راد، که دوران حرفه ‌ای خود را به گونه‌ ای گذرانده است که انگار یک مرد معمولی تصادفی است که به ستاره شدن رسیده است و همه چیز را کاملاً احمقانه می ‌بیند، سریال موفق می ‌شود سبک باشد اما بی ‌اهمیت، چه صحنه داده شده احساساتی است (هر چیزی که شامل اسکات و کاسی باشد) یا با شادی آشفته است (مبارزه آب و هوایی در پایان فیلم اول در بالای مجموعه قطار موتور تانک توماس). Ant-Man رسماً عضوی از ترکیب اصلی MCU، Avengers است، اما احساس می ‌کند بازیکنی جایگزین است که وقتی ثور بیمار است، پیامی دریافت می‌ کند. این فیلم جدید با اشتباه گرفتن اسکات با سایر ابر قهرمانان، نا امنی نه چندان زیاد اسکات را تایید می کند (او به اندازه کافی عمیق نیست که از نظر وجودی عذاب بکشد). او آن را به آرامی می گیرد. دو فیلم پیش از باسکین رابینز اخراج شد و قبل از آن در زندان بود. شادی، مانند اندازه، یک موضوع دیدگاه است.

جمعه 17 فوریه در سینما ها می توانید این فیلم را تماشا کنید.

5/5 - (1 امتیاز)
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس