بازی The Last of Us Part I ساخته استودیو ناتی‌داگ، فقط یک بازی ویدیویی نیست؛ یک مطالعه عمیق در مورد ماهیت انسان است. وقتی از «داستان بازی لست اف اس ۱» صحبت می‌کنیم، در واقع درباره سفری صحبت می‌کنیم که مفاهیم سنتی خیر و شر را به چالش می‌کشد. این بازی در دنیایی اتفاق می‌افتد که ۲۰ سال پس از شیوع یک بیماری قارچی ویرانگر، تمدن به زانو درآمده است. اما هسته اصلی داستان، نه در قارچ‌های آدم‌خوار، بلکه در رابطه پیچیده و لایه‌ برداری شده بین یک مرد میانسال درهم‌شکسته به نام جوئل و دختری نوجوان به نام الی نهفته است.

اگر بعد از خواندن این بررسی، تصمیم دارید داستان عمیق و فراموش‌نشدنی The Last of Us Part I را خودتان تجربه کنید، میتوانید از طریق نسخه قانونی The Last of Us Part I اقدام کنید که امکان اجرای کامل بازی را بدون نیاز به دیسک فیزیکی فراهم می‌کند.

داستان بازی لست آف اس

آغاز فاجعه: شبی که دنیای جوئل به پایان رسید

روایت بازی با یک مقدمه نفس‌گیر در تگزاس آغاز می‌شود. ما دنیا را از دریچه چشم «سارا»، دختر دوازده ساله جوئل می‌بینیم. بازی با ظرافت تمام، رابطه صمیمی این پدر و دختر را در چند سکانس کوتاه (هدیه دادن ساعت مچی) پی‌ریزی می‌کند تا ضربه نهایی کاری‌تر باشد. با شروع آشوب، شهر به جهنمی از انفجار و خون تبدیل می‌شود.

اوج تراژدی زمانی است که جوئل در حال فرار با سارا در آغوشش، با یک سرباز ارتش روبرو می‌شود. برخلاف کلیشه‌های معمول که ارتش ناجی است، در اینجا ارتش دستور دارد برای جلوگیری از گسترش آلودگی، به غیرنظامیان شلیک کند. سارا در آغوش پدرش جان می‌دهد و این لحظه، نقطه‌ای است که جوئلِ مهربان می‌میرد و مردی سرد و بی‌روح متولد می‌شود. این پیش‌زمینه برای درک تصمیمات جوئل در انتهای بازی حیاتی است؛ او مردی است که یک بار «دنیایش» را از دست داده و دیگر اجازه نخواهد داد این اتفاق تکرار شود.

بیشتر بخوانید :  DLC جدید بازی Witcher 3 بر اساس سریال نتفلیکس خواهد بود

۲۰ سال بعد: زندگی در ویرانه‌ های بوستون

داستان با یک پرش زمانی به بیست سال بعد می‌رود. جوئل اکنون در منطقه قرنطینه بوستون، به همراه شریکش «تس»، به قاچاق کالا مشغول است. دنیا تغییر کرده؛ طبیعت شهرهایی مثل بوستون را بازپس گرفته و ساختمان‌های عظیم در حال فروپاشی هستند. ارتش (فدرا) با مشت آهنین حکومت می‌کند و گروه‌های شورشی مثل «فایرفلایز» (Fireflies) با شعار «به دنبال نور بگردید»، علیه آن‌ها می‌جنگند.

مأموریت اصلی داستان زمانی شروع می‌شود که مارلین، رهبر فایرفلای‌ها، از جوئل و تس می‌خواهد دختری به نام الی را به خارج از شهر قاچاق کنند. چیزی که در ابتدا یک معامله ساده برای پس گرفتن محموله اسلحه به نظر می‌رسید، به زودی به مهم‌ترین مأموریت تاریخ بشریت تبدیل می‌شود.

الی؛ کلیدی در کالبد یک نوجوان

الی شخصیتی است که در جهنم متولد شده است. او هرگز طعم بستنی، صدای سینما یا امنیت یک خانه واقعی را نچشیده است. با این حال، او حامل رازی است که می‌تواند دنیا را تغییر دهد: الی واکسینه است. او سه هفته قبل گاز گرفته شده، اما برخلاف بقیه که در عرض ۲۴ ساعت تغییر شکل می‌دهند، الی همچنان انسانیت خود را حفظ کرده است.

در ابتدا، جوئل الی را فقط به عنوان یک «محموله» (Cargo) می‌بیند. او حتی از صحبت کردن با الی پرهیز می‌کند تا دوباره پیوند عاطفی ایجاد نکند. اما مرگ تس در اوایل مسیر، جوئل را در موقعیت اخلاقی سختی قرار می‌دهد. تس در آخرین لحظات عمرش از جوئل می‌خواهد که به این مأموریت ایمان بیاورد: «جوئل، این واقعی است. او را به فایرفلایز برسان.»

شخصیت الی لست آف اس

سفری از میان فصول: نماد گرایی رشد رابطه

ساختار روایت بازی به چهار فصل (تابستان، پاییز، زمستان و بهار) تقسیم شده که هر کدام نشان‌دهنده مرحله‌ای از رشد رابطه جوئل و الی است.

تابستان: پیتسبورگ و اولین پیوندها

در پیتسبورگ، جوئل و الی با «شکارچیان» (Hunters) روبرو می‌شوند؛ انسان‌هایی که برای بقا به هم‌نوع‌خواری و غارت روی آورده‌اند. در اینجا الی برای اولین بار با شلیک به یک دشمن، جان جوئل را نجات می‌دهد. جوئل به جای تشکر، ابتدا سر او داد می‌زند، اما بعداً با دادن یک کلت کمری به او، در واقع به او «اعتماد» می‌کند. حضور شخصیت‌های فرعی مثل هنری و سم در این بخش، تضاد عمیقی ایجاد می‌کند. سم، که هم‌سن الی است، آلوده می‌شود و هنری مجبور می‌شود برادرش را بکشد و سپس خودکشی کند. این صحنه، ترس جوئل از وابستگی به الی را دوچندان می‌کند؛ او می‌بیند که در این دنیا، عشق مساوی است با رنج مطلق.

بیشتر بخوانید :  نسخه موبایلی بازی Call of Duty Warzone

پاییز: دیدار با تامی و تلاش برای جدایی

جوئل، الی را به سدِ برادرش تامی می‌برد. او قصد دارد الی را به تامی بسپارد و خودش فرار کند، چون می‌ترسد نتواند از او محافظت کند. اما در یکی از احساسی‌ترین دیالوگ‌های بازی، الی به جوئل می‌گوید: «همه کسانی که بهشون اهمیت دادم، یا مردن یا ترکم کردن. همه به جز تو. پس نگو که با کس دیگه‌ای امنیت بیشتری دارم، چون این فقط باعث می‌شه بیشتر بترسم.» جوئل در اینجا تسلیم می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا انتهای مسیر با الی بماند.

فصل پاییز لست آف اس

زمستان: جابجایی نقش‌ها و از دست رفتن معصومیت

فصل زمستان در داستان بازی لست اف اس ۱، نقطه‌ای است که الی از یک همراه به یک «نجات‌دهنده» تبدیل می‌شود. جوئل به‌شدت زخمی شده و الی باید در سرمای وحشتناک برای او غذا و دارو تهیه کند. رویارویی او با «دیوید»، رهبر یک گروه آدم‌خوار، تاریک‌ترین بخش داستان است. الی مجبور می‌شود برای نجات خودش، دیوید را با تبر تکه‌تکه کند. وقتی جوئل او را پیدا می‌کند، الی در شوک کامل است. جوئل او را در آغوش می‌گیرد و برای اولین بار او را «دختر کوچولوی من» (Baby girl) خطاب می‌کند؛ همان اصطلاحی که برای سارا به کار می‌برد. در این لحظه، الی رسماً جای دختر از دست رفته او را می‌گیرد.

پایان‌بندی: پارادوکس اخلاقی بزرگ در بیمارستان

در فصل بهار، آن‌ها به سالت‌لیک‌سیتی و بیمارستان فایرفلایز می‌رسند. مأموریت به پایان رسیده است. اما مارلین حقیقت تلخی را به جوئل می‌گوید: قارچ در مغز الی ریشه کرده و برای استخراج آن و ساخت واکسن، الی باید بمیرد.

بیشتر بخوانید :  پروژه های بعدی استودیو های ایکس باکس لیک شد

در اینجا، بازیکن با یک بن‌بست اخلاقی روبرو می‌شود:

  1. نگاه فایرفلایز (سودگرایی): مرگ یک نفر برای نجات میلیون‌ها نفر.
  2. نگاه جوئل (فردگرایی و عشق): هیچ دنیایی ارزش آن را ندارد که به قیمت خون فرزندت تمام شود.

جوئل مسیر دوم را انتخاب می‌کند. او در یک سکانس خونین، راه خود را از میان اتاق‌های عمل باز می‌کند، پزشکان را می‌کشد و الیِ بیهوش را به دوش می‌کشد. او حتی مارلین را که ملتمسانه از او می‌خواهد الی را برگرداند، با خونسردی می‌کشد تا مطمئن شود کسی به دنبال آن‌ها نخواهد آمد.

پایان لست آف اس 1

دروغ نهایی و فلسفه پایان‌ بندی

در راه بازگشت، وقتی الی به هوش می‌آید، جوئل به او دروغ می‌گوید. او می‌گوید فایرفلایز ده‌ها نفر مثل او را پیدا کرده‌اند و دیگر به دنبال درمان نیستند. سکانس پایانی در جکسون، جایی است که الی از جوئل می‌خواهد قسم بخورد که حقیقت را گفته است. جوئل در چشم‌های او نگاه می‌کند و می‌گوید: «قسم می‌خورم.» الی با یک «باشه» (Okay) کوتاه، بازی را به پایان می‌برد.

این «باشه» یکی از بحث‌برانگیزترین کلمات تاریخ گیم است. آیا الی باور کرد؟ یا اینکه الی متوجه دروغ شد اما تصمیم گرفت به خاطر پیوندی که با جوئل دارد، این دروغ را بپذیرد؟ داستان بازی لست اف اس ۱ با این ابهام اخلاقی به پایان می‌رسد. جوئل بشریت را فدای عشق کرد و الی، شاید برای اولین بار، معنای سنگینِ «زنده ماندن به هر قیمت» را درک کرد.

نتیجه‌گیری

داستان بازی لست اف اس ۱ ثابت کرد که بازی‌های ویدیویی می‌توانند در سطح بزرگترین آثار ادبی و سینمایی، داستان‌سرایی کنند. این بازی درباره قارچ‌ها نیست، درباره این است که چقدر می‌توانیم در دنیایی که همه چیزش را از دست داده، «انسان» باقی بمانیم. جوئل انتخاب کرد که یک پدر باشد تا یک قهرمان، و همین انتخاب است که او را به یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های تاریخ تبدیل کرده است.

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *