مصاحبه با کارن گیلان: که تا حدودی پنهان شده است ؟!

34
0
کارن گیلان

به محض اینکه لورا را ملاقات کنیم، گمان می‌کنیم که او خوب نیست. او یک شخصیت جانبی مهم در Sleeping Dogs است، یک فیلم هیجان انگیز که در آن روی (راسل کرو)، کارآگاه جنایی بازنشسته، که در چنگال آلزایمر است، تصمیم می‌گیرد پرونده ای قدیمی را بازبینی کند، نگران اشتباه احتملالی خود است. مرد اشتباه محکوم به اعدام شده بود. به عنوان بخشی از تحقیقات جدید خود، او با لورا، یک محقق در زمینه روانشناسی که با قربانی قتل، یک استاد متکبر کار می‌کرد، همراه می‌شود. آیا او با قتل وحشیانه او ارتباطی داشت؟ 

 Sleeping Dogs بازیگری را به مخاطبان معرفی می‌کند که از قبل به خوبی می‌شناسند. کارن گیلان ستاره دو فرنچایز بسیار موفق Guardians of the Galaxy و Jumanji بوده است و پیش از آن بخشی از در Doctor Who نیز حاضر بوده است. اما به عنوان لورای مرموز و شکننده، او ظاهری جدید دارد. در عین حال نقش زنی را بازی می‌کند که شاید خودش در حال اجرای نمایش است. چیزی ناشناخته – حتی بیگانه – در مورد لورا وجود دارد که باعث می‌شود به هر چیزی که او می‌گوید بی اعتماد شوید، حتی وقتی او صادقانه به نظر می‌رسد. برای کارآگاهی که در به خاطر سپردن گذشته خود مشکل دارد، معما دیگری است که روی باید حل کند. برای گیلان، این فرصتی دیگر برای دزد صحنه بودن است. 

 من اخیراً با این بازیگر 36 ساله اسکاتلندی که خنده ای زیبا و رفتاری متواضع دارد، یک چت داشتم. علیرغم شهرتش، او توانسته است از تعریف شدن توسط یک نقش پرفروش اجتناب کند – و در عین حال، بدون هیچ زحمتی می‌تواند به یک مجموعه کم هزینه مانند Sleeping Dogs بپیوندد. انتظار نداشته باشید که گیلان روند خود را توضیح دهد – یا برای موفقیت عظیم “Guardian” اعتباری قائل شود. در زیر، ما در مورد کیت بلانشت، برنده شدن در بخت آزمایی والدین و تجمل قادر به پنهان شدن در معرض دید صحبت می‌کنیم. 

وقتی Sleeping Dogs را تماشا کردم، بخشی از وجودم فکر می‌کرد که کاراکتر شما متاثر از زن هایی است که در فیلم های نوآر می‌بینید. چیزی خطرناک، اغواکننده و غیرقابل اعتماد در او وجود دارد. یا شاید من اینطور فکر می‌کنم؟ 

 من قطعاً این را از شخصیت زمانی که برای اولین بار فیلمنامه را خواندم برداشت کردم. اما وقتی آماده شروع به کار شدم، آن [رویکرد] کمی ذهنم را ترک کرد – من اینطور نبودم که “من یک زن کشنده هستم”، اما این  برداشتی کاملا معتبر و قابل حدوث از تماشای آن بود. 

 پس به چه مدل هایی برای لورا فکر می‌کردید؟ 

 یکی از اولین نظرات من در مورد شخصیت او این است که او کمی نمایشی است. او احتمالاً افراد دیگری را که فکر می‌کند روشنفکر یا باکلاس هستند تماشا می‌کند و کمی از آنها تقلید می‌کند. من می‌خواستم یک بخش را با صدایی به سبک کیت بلانشت انجام دهم، زیرا از شنیدن صدای او بسیار لذت می‌بردم – و او در آن فیلم «Tár» یک شخصیت موسیقی کلاسیک بسیار روشنفکر را بازی می‌کرد. سپس کمی جردن پیترسون، زیرا او دانشجوی روانشناسی است – نمی‌دانم آیا این جدول های زمانی مطابقت دارند یا خیر، اما دنیایی وجود دارد که او در حال رفتن او را تماشا می‌کند. 

 در زندگی واقعی‌اش، لورا در واقع دارد اجرا می‌کند – او سعی می‌کند دیگران را متقاعد کند که کسی است که در واقع نیست. من تصور می‌کزدم که آشنایی با فیلم به عنوان یک بازیگر سرگرم کننده است – شخصیتی که خودش نوعی بازی است. 

 این چیزی بود که واقعاً باعث شد من بخواهم این نقش را بازی کنم – فکر کردم که این ماسک بسته به اینکه او با چه کسی است تغییر می‌کند و تبدیل به آن چیزی می‌شود که باید باشد تا آنچه را که از آن موقعیت می‌خواهد به دست آورد. همه این کار ها را تا حدی خفیف انجام می‌دهند، اما من این کار را با او انجام دادم. من می‌خواستم او کمی احساس بی‌صفایتی و عملکردی داشته باشد، که این کار کاملاً اعصاب خردکن بود. زیرا می‌توانست به راحتی به ظاهر بدی که به نظر می‌رسد، تغییر کند – و احتمالاً هم همینطور است. 

 اما این احساس چقدر ترسناک است: “آیا مخاطبان متوجه خواهند شد که چیزی در مورد لورا وجود دارد؟ آیا آنها فکر خواهند کرد که من یک بازیگر وحشتناک هستم؟” 

 زمانی که نمی‌توانید نتیجه کارتان را مشاهده کنید سخت است – من فقط باید به آن ضربه می‌زدم. یادم می‌آید در واقع از خودم با تلفنم فیلم می‌گرفتم تا ببینم چگونه خاموش می‌شود و سپس آن را تنظیم کردم. 

 من نظریات خود را در مورد [چگونه لورا به این جا رسید] دارم، اما در مورد اینکه او کیست کاملاً اختلاف نظر داریم. یک خود واقعی با او وجود دارد؟ زیر همه ماسک ها چیزی هست؟ این یک سوال واقعی است، زیرا برخی از اختلالات شخصیتی وجود دارد که در آن نقاب هایی وجود دارد و آنها به دلیل آسیب هایی که در دوران کودکی خود با آن مواجه شده‌اند، نمی‌دانند زیر آن چه چیزی وجود دارد. 

 بازیگران نقاب می‌زنند – آنها می‌توانند در یک شخصیت گم شوند. آیا جدایی بین شما و نقش برای شما آسان است؟ 

 من واقعاً هرگز به آن فکر نکرده ام. هرگز با [آن] جدایی مبارزه نکرده ام. این به نوعی روند من است: «خوب، [شخصیت من] این کار را می‌کند – چرا این کار را می‌کند؟ آه، چون او این را می‌خواهد. چه زمانی احساس می‌کنید چنین چیزی را می‌خواهید؟” 

از آنجایی که بیشتر نقش های شما مستلزم استفاده از لهجه آمریکایی هستند، نمی‌دانم که آیا نقاب برای شما در زندگی واقعی فقط صحبت کردن با صدای معمولی شماست. فقط با اسکاتلندی بودن می‌توانید پنهان شوید. 

 فکر می‌کنم جدایی ایجاد می‌کند. بسیاری از مردم نمی دانند که من همان شخص هستم – آنها نمی‌دانند که بیگانه آبی در مارول، همان دختر “جومانجی” است. به این معنی است که می‌توانم راحت تر به تجارت خود ادامه دهم. اما، بزرگترین چیزی که من به دست می‌آورم این است که وقتی در لباس مبدل [در آن نقش ها] هستم، احساس اعتماد به نفس بیشتری می‌کنم. احساس تحسین برانگیز است – به نظر می‌رسد مجوز انجام همه کارهایی را دارم که به عنوان یک شخص از انجام آنها عصبی هستم. 

 در زندگی واقعی برای انجام چه کاری عصبی هستید؟ 

 من در سنین رشد خیلی مضطرب بودم. حتی نمی‌توانستم ارتباط چشمی را حفظ کنم. من واقعاً گوشه گیر بودم و از گوشه راه می‌رفتم – مردم همیشه در مورد آن نظر می‌دادند. سپس وقتی اجرا کردم، توانستم تمام کارهایی باشم که به عنوان یک انسان واقعی از انجام آنها می‌ترسیدم. مردم مست می‌شوند و سپس تمام محدودیت های خود را از دست می‌دهند – این همان چیزی است که [وقتی اجرا کردم] احساس می‌کردم. بعد من اینطور گفتم: “باید این کار را تا حد امکان انجام دهم.” 

 این باید یک کشف شگفت انگیز باشد: “اوه، وقتی من اینجا روی صحنه هستم، اضطراب از بین می‌رود.” 

 بله، من با انجام این کار آن را کشف کردم، اما احتمالاً در وهله اول می‌خواستم این کار را انجام دهم، زیرا آنقدر خجالتی بودم که می‌گفتم: “من می‌خواهم به طریقی دیده شوم.”  و سپس راهی پیدا کردم که بتوانم دیده شوم – اما شاید نه مستقیم. سپس متوجه شدم، “اوه، خدای من، من می‌توانم بسیار تاثیر گذار باشم – این عالی است.” فکر می‌کنم این به من احساس عزت نفس داد. 

شما الان مشهور هستید. دیده شدن چه حسی دارد؟ 

 احساس تملق و دلپذیری است. خوشحال کننده است که می بینم مردم کارهایی را که من انجام می‌دهم تماشا می‌کنند. اما من آن‌قدر برون‌گرا نیستم که انرژی زیادی از آن نوع چیزها دریافت کنم، بنابراین برای من واقعاً طبیعی نیست. اما از آن قدردانی می‌کنم و مطمئناً شکایت ندارم. 

 چه «Gaurdians» یا «جومانجی» یا Sleeping Dogs، من شما را فردی می‌دانم که صحنه ها را می‌دزدید. شما بالاترین امتیاز نیستید، اما چشم مخاطب به طور خودکار به سمت شما می‌رود – ما به آنچه شخصیت شما انجام می‌دهد علاقمندیم. نمی‌توانم تصور کنم که این چیزی است که شما درک می‌کنید – و اینطور نیست که سعی کنید تمرکز را از ستاره های کنارتان جلب کنید – اما تعجب کردم که آیا شما تصوری از این پویایی دارید یا خیر. 

به نکته خوبی اشاره کردید، اما مطمئناً موضوعی نیست که من فکر کنم. من لحظاتی دارم که می‌گویم: “اوه، در این کار کاملا شکست خوردم، و تا پایان دوران حرفه ای من همینطور خواهد بود، و این خوب است.” من واقعاً [برنامه ای برای] ربودن توجه شخصیت های دیگر ندارم، اما حس می‌کنم چه زمانی یک شخصیت با مردم مانوس می‌کند. 

 وقتی در این گروه ها هستید، چگونه به یک شخصیت نزدیک می‌شوید؟ آیا فکر می کنید، «چه چیزی این شخص را جالب می‌کند؟ چه چیزی آنها را متمایز می‌کند؟» 

 با خیال راحت می‌توانم با این فرض شروع کنم که آنها هر بار مهم ترین فرد برای خودشان هستند. اما من واقعاً با آگاهی از اینکه در یک گروه هستم و باید کاری متفاوت انجام دهم به آن نزدیک نمی‌شوم. توجه من بیشتر به این می‌شود که «خوب، از نظر احساسی به چه چیزی می‌توانم بچسبم که نتیجه جالبی بدهد؟» 

 یک مثال می‌تواند زمانی باشد که من در فیلم های مارول نقش نبولا را بازی کردم: «خوب، او یک قربانی در این خانواده سمی است. او یک خواهر فرزند طلایی دارد که می‌تواند برای کودک قربانی که تمام مشکلات خانواده را بر دوش دارد و هرگز به اندازه کافی خوب نیست، ویرانگر باشد.» این چیزی است که من توانسته ام به مدت نه سال در طول فیلم های زیادی آن را بررسی کنم و همه چیزهایی را که در صحنه انجام می‌دهم را نشان دهم. همه چیز در مورد کشف چیزهای بیشتر در آن است. 

 و شما تک فرزند هستید – اینطور نیست که تجربه زندگی داشته باشید. 

 من این تجربه را نداشتم. با پدر و مادرم در قرعه کشی برنده شدم – منظورم این است که بسیار عالی هستند، آنها اصلا شبیه تانوس نیستند. [می‌خندد] من واقعاً نمی‌توانم به تجربیات خودم در آنجا اشاره کنم، اما افرادی را می‌شناسم که در خانواده هایشان قربانی شده‌اند، و این چیزی است که من در مورد آن تحقیق زیادی کرده‌ام. توانستم خودم را جای آنها بگذارم. 

اخیراً چندین فیلم ابرقهرمانی افت کرده اند. جدیدترین Guardians این افت را نداشت. راز رونق این فرنچایز در جایی که انرژی دیگران تمام شده است چیست؟ 

 جیمز گان همیشه در اوج است. راز بزرگی نیست – همه می دانند. او یک نویسنده و فیلمساز درخشان است و این شخصیت ها امتداد او هستند. همه اش اوست. 

 وقتی نظرات یوتیوب را برای ویدیوهای شما می‌خوانم، یکی از متداول ترین پاسخ ها این است که بسیار ساده به نظر می‌رسید. وقتی با شما صحبت می‌کنم، من هم این احساس را دارم. 

 مادرم از این که شما این را گفتید بسیار خوشحال خواهد شد – او واقعاً برای روی زمین ماندن ارزش قائل است، بنابراین احتمالاً به همین دلیل است که من هم همین عقیده را دارم. اما نه، من از طبقه کارگر هستم، و قرار نیست در این تجمل گرایی گرفتار شوم. قطعا نه. 

امتیاز این مطلب
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس