مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار …. مساله این است!!

105
0
مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار

کم نیست روزهایی که با روشن کردن تلویزیون یا چرخیدن در سوشیال مدیاهای مختلف خبر مجوز دادن به کسب و کارها و پلتفرم های مختلف را نبینید و نشنوید. روزی وزیر صمت دستور اکید برای دادن مجوز سریع می دهد و روزی دیگر معاون اتاق بازرگانی یا دست اندرکاران اصناف مختلف با گذاشتن قانون جدید همه رشته ها را پنبه می کنند. حال این داستان تبدیل به یک تراژدی نظیر هملت، برای کسب و کارها شده است. مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار ! مساله این است.

مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار

حتما شما نیز به خاطر می آورید که چه کسب و کارهایی به خاطر نداشتن نماد اعتماد رفته رفته دچار ریزش کاربر شده و در آن ها تخته شد. حال بماند ایده پردازانی که با داشتن یک ایده متفاوت می خواستند اقدام به راه اندازی یک استارتاپ کنند و وقتی به مرحله پر پیچ و خم اینماد رسیدند کلا بی خیال قضیه شدند. این افراد همان کسانی بودند که نتوانستند برای ایده خود از دولت و حاکمیت نماد اعتماد کسب کنند اما چندی بعد دیدند که ایده خودشان تبدیل به یک بیزینس با هزاران کارمند فعال شده است و خودشان دارند از خدمات آن استفاده می کنند. در ذهن تک تک آنها فقط یک سوال اساسی نقش بسته بود که چگونه حالا این ایده توانسته اینماد کسب کند و خیلی راحت به کار ادامه دهد. 

نماد اعتماد برای کاربر یا دولت؟

مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار
مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار

کم سن و سال تر که بودیم من هم مثل سایر هم دوره ای های خود ، فیلم های خارجی و ایرانی را از سایت هایی دانلود می کردیم که نه طراحی زیبایی داشت و نه اینماد و مجوز درست حسابی. مدتی گذشت و با اینکه این گونه سایت ها علاوه بر مبلغ ناچیز برای دانلود و آپلود فیلم و سریال از کاربران دریافت می کردند ، سفارش تبلیغات از کسب و کارهای بزرگ تر نیز می پذیرفتند که می شود گفت عمده درآمد آن ها بود. تا اینکه پلتفرم های فیلم و سریال در کشور ممنوع اعلام شد و این سایت ها یکی پس از دیگری فیلتر شدند و اسم آن هم گذاشتن قانون حمایت از سینماگران. دولت از صاحبان این پلتفرم ها خواست که دنبال مجوز بروند و دیتاسنترهای خود را جهت گرفتن مجوز در اختیار بگذارند. نتیجه گرفتن مجوز چه شد؟ نه خبری از آن پلتفرم ها شد و نه دیگر رمقی برای گرفتن مجوز. جای آن ها را غول هایی گرفت که حالا با در دست داشتن دیتاسنتر هایی پر از فیلم و سریال، خود را نتفلیکس ایرانی معرفی کردند و صاحبان آن پلتفرم های قدیمی میدانستند با دست خالی و بدون پشتوانه نمی توانند که سایت از دست رفته خود را رفع فیلتر کنند و با این پلتفرم های جدید که هر کدام دست مستحکمی پشت آن ها بود رقابت کنند. 

درگاه مجوز کشور یا درگاه نا امیدی؟

مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار
مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار

چنانچه صاحبان مشاغل نتوانستند تا پایان این زمان اعلام شده از اصناف مجوز بگیرند؛ درگاه مجوزهای کشور خود وارد عمل می شود] این جمله را شاید بارها و بارها از معاونان وزیر صمت شنیده باشید . اگر صاحب استارتاپ هستید اندکی امید در دل شما ایجاد می شود و با خود می گویید بالاخره می توان مجوز گرفت. اما درست فردای آن با خبری مواجه می شوید که دوباره نا امید تر از روز قبل ترس مواجهه با تخته شدن کسب و کار خود را دارید. در حقیقت شما با یک سیاهه بلند بالایی مواجه می شوید که حداقل چهار تا پنج مورد از شرایط گرفتن مجوز را ندارید. به اصناف مراجعه می کنید و می بینید اصلا کسب و کار شما برای آن ها تعریف نشده است و هیچ صنف و مجوزی به شما تعلق نمی گیرد. به درگاه مجوزهای کشور مراجعه می کنید و در مرحله دوم که می بایست مجوز از اتاق اصناف و یا ارگان های دیگر آپلود کنید گیر می کنید چون مجوزی ندارید. و این سیکل هر روز برای شما تکرار می شود. گاهی به این می اندیشم که اگر ایلان ماسک در کشور من زندگی می کرد حتما هنوز در گرفتن مجوز برای اولین بیزینس خود یعنی سیستم مالی پی پال مانده بود و هر روز از این اداره و نهاد به آن وزارتخانه و ارگان در رفت و آمد بود. 

آینده نگری که تو زرد از آب در آمد

دهه نود شمسی بود که بسیاری از دهه شصتی ها  وهفتادی ها که جمعیت آن ها نیز کم نبود از دانشگاه های کشور فارغ التحصیل شده بودند و به امید پیدا کردن یک کسب و کار خوب وارد جامعه شدند. پدر و مادرهای دهه شصتی ها و هفتادی ها تنها راه سعادت فرزندان خود را درس خواندن می دانستند و فکر می کردند اگر فرزند آنها درس نخواند حتما از سمت جامعه طرد می شود و عاقبتی سیاه در انتظار او خواهد بود. این فکر انقدر در مغز بچه های آن دهه ها نقش بسته بود که خود آن ها نیز خیال می کردند باید حتما درس بخوانند تا خوشبخت شوند. نتیجه آن را شما بهتر از من می دانید که جامعه با هجم بزرگی از دکتر و مهندس مواجه شد که نه تنها پذیرای آن ها نبود بلکه بعضا مدرک تحصیلی که تنها داشته آنها پس از سالیان متوالی تلاش بود را کم اهمیت تر از همیشه جلوه داد. این شد که بسیاری از آن ها تن به کارهای غیر معمول دادند و با مدرک دکتری جهت کسب درآمد راننده تاکسی شدند. سالی یک الی دو میلیون نفر فارغ التحصیل می شدند و دولت فقط توانایی ایجاد هفتصد هزار فرصت شغلی را داشت. در این شرایط خوب بسیاری مهاجرت از کشور را تنها راه فرار از مشکلات می دانستند و عده ای دیگر راه انداختن یک شغل برای فرزندان خود را راه سعادت آن ها در نظر گرفتند. اما این فقط بخش کوچکی از جمعیت آن همه فارغ التحصیل بیکار و ناراضی را در بر میگرفت که شانس داشتن یک خانواده با بضاعت مالی خوب را داشتند و می توانستند با سرمایه خانواده در خارج از کشور ساپورت شوند و یا در داخل کشور کسب و کار راه بیندازند. عده بسیاری که خانواده شان این بضاعت را نداشت باید چه می کردند؟ 

آن ها که به کل از توجه دولت دلسرد شده بودند و می دانستند که دولت توانایی ایجاد شغل برایشان ندارد، بیکار ننشستند و خود به فکر چاره بودند. نقطه مثبت داستان آن بود که آن ها نا امید نشدند و هر روز یک ایده و فکر به ذهنشان می رسید و همین باعث شد به یک باره کسب و کارهای جدید خلق شود و استارتاپ هایی ایجاد شود که سرمایه شان پول نبود ، ایده بود. همین شد که دهه نود شمسی با یک رشد عجیب و دلگرم کننده شرکت های نوپا و استارتاپ های گوناگون مواجه شدیم.

استارتاپ حاصل یک ایده خوب است 

مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار
مجوز دادن یا ندادن به کسب و کار

استارتاپ حاصل یک ایده نو و جالب است که شاید با اندک سرمایه مالی بتواند ایجاد سرمایه کلان کند و نه تنها برای راه اندازان آن بلکه برای سایر افراد ایجاد شغل کند. بنابراین طبیعی است که بسیاری از این استارتاپ ها در قانون کار و تجارت کشور تعریف نشده باشند و یا نتوان آن را در صنف خاصی قرار داد. مثلا روزی که خالق ایده اسنپ می خواست مجوز بگیرد و به او گفتند اصلا حرفش راهم نزن چرا که ما نمی توانیم پاسخگوی تاکسیرانی کشور باشیم و با آن ها در بیفتیم. همان اوایل هم اگر یادتان باشد بسیاری از رانندگان شریف تاکسیرانی دست به اعتصاب و اعتراضات گسترده زدند. خالق ایده اسنپ شاید الان به جز افتخار داشتن این ایده سهم دیگری از اسنپ نداشته باشد. اما بخشی از دولت که به عنوان بخش خصوصی وارد این پروژه شد این اپلیکیشن را به ابر اپلیکیشن و این استارتاپ را به هلدینگ تبدیل کرد.

مثال دیگری که می توان زد مربوط به صرافی های آنلاینی است که اقدام به خرید و فروش ارز دیجیتال می کنند. در حال حاضر هم تجارت الکترونیک و هم بانک مرکزی هیچ گونه قانونی جهت حمایت یا ممنوعیت از این کسب و کار به تصویب نرسانده اند و به قولی سکوت کرده اند. همین سکوت باعث شده است برخی از این پلتفرم ها که شخص خاصی پشت آن است مجوز بگیرد ، به راحتی تبلیغات گسترده کند و یا حتی در سطح شهر بنر بزند . اما برخی دیگر که توسط افراد معمولی اداره می شود چراغ خاموش حرکت کنند و هیچ گونه تبلیغی برای کسب و کار خود انجام ندهند و مدام تهدید به این شوند که کاری که شما انجام می دهید غیر قانونی است و به زودی فیلتر می شوید.

مساله ندادن مالیات نیست

بخش بزرگی از دولتی ها فکر میکنند که مسئله کسب و کارهای نوپا یا اینترنتی فرار مالیاتی است و خود این کسب و کارها نیز دوست ندارند مجوز بگیرند. سوال اینجاست که آیا فرار مالیاتی و ندادن مالیات به نداشتن مجوز می ارزد یا خیر؟ گمان کنید که امروز بعد از کار ، به خانه مراجعه می کنید و پس از آن به اتفاق همسرتان جهت خرید طلا از خانه به سمت طلا فروشی حرکت می کنید. پس از گشت و گذار در بازار بالاخره طلایی را می پسندید و آن را خریداری می کنید. در حین بازگشت به خانه همش به این موضوع فکر می کنید که آیا طلا فروش با شما درست و منصفانه حساب کرده است یا خیر. شما فردای آن روز با مراجعه به طلافروشی مراتب را پیگیر می شوید و فرض بر اینکه سخنان طلافروش شما را قانع نکرده است مراتب را از صنف طلافروشان پیگیری می کنید. صنف با مشاهده فاکتور رسمی شما و پرس و جو از طلا فروش و بررسی همه جوانب شما را قانع می کند که خطایی روی نداده است و قیمت درست با شما حساب شده است و هم خیال شما راحت می شود و هم طلافروشی که قانون از طریق صنف از وی حمایت کرده است. حالا فرض کنید همان صرافی آنلاینی که توسط یک فرد معمولی بدون مجوز و بدون داشتن صنف فعالیت می کند به پست کاربری بخورد که مدام تهدید می کند که فردا از شما شکایت می کنم. صراف آنلاینی که خود را بی پشت و پناه می بیند ، مجوز ندارد و فاکتور رسمی هم نمی تواند ارایه دهد حاضر است مالیات کسب و کار خود را سر موعد یا حتی زودتر بدهد و فقط قانون از وی حمایت کند تا خود او و بیست الی سی نفری که در کسب و کار وی مشغول می باشند بیکار نشوند. 

رقابت سالم تمام مشکلات را حل می کند

اگر اینترنت و فضای مجازی را یک معدن الماس تمام نشدنی در نظر بگیریم ، فرصت رشد و بهره برداری از این معدن در اختیار همه افراد جامعه میسر می باشد. این جمله را می توان با یک مثال ساده به اثبات رساند. روزی که پلتفرم دیجی کالا برای اکثر افراد جامعه شناخته شده بود و بسیاری از مردم از آن خرید می کردند ، تصور می شد که سایر پلتفرم های مشابه شانسی برای عرضه اندام نداشته باشند. اما امروزه می بینیم که تعداد پلتفرم های فروشگاهی جهت خرید کالاهای گوناگون کم نیستند و کاربران با بررسی نحوه خدمات رسانی آنها به صورت کاملا آزادانه از هر پلتفرم که دلشان بخواهد خرید خود را انجام می دهند. بنابراین وجود چند پلتفرم با یک عملکرد مشابه نه تنها خطرناک و مشکل آفرین نیست بلکه می تواند با ایجاد یک فضای رقابتی راندمان ارائه خدمات را بالا ببرد و کیفیت آن را مطلوب تر کند. در حقیقت شورای عالی فضای مجازی و تمام کارگروه های زیر مجموعه آن نظیر نظام صنفی رایانه ای و یا اتحادیه کسب و کارهای آنلاین با حمایت همه جانبه از فعالان حوزه تجارت آنلاین می توانند به تداوم رشد این قبیل کسب و کارها کمک بسزایی کنند و مسیر آن ها را جهت گرفتن مجوز هموارتر کنند. به امید آن که نگاه مسئولین محترم نیز به همه کسب و کارها یکسان باشد و به دور از هر نوع تبعیضی زمینه را جهت رشد جوانانی که عمر خود را در راستای به بار نشستن استارتاپ خود گذاشته اند، مهیا سازند چرا که این جوانان در حقیقت سرمایه های انسانی ایران عزیز می باشند. 

 

5/5 - (5 امتیاز)
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس