تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

در ادامه به تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks نویسنده‌ی سایت The Medium با ما همراه باشید.

28
0
تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

روزی که اخبار منتشر شد، بسیاری از ما می‌دانستیم که اتفاق بزرگی در راه است. کارمندان با هم جلسات محرمانه برگزار می‌کردند، اما همه می‌دانستیم این خبر محرمانه یکی است. در ادامه به تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks نویسنده‌ی سایت The Medium با ما همراه باشید.

من به عنوان طراح بازاریابی که باید تمام موارد ارتباطی را آماده می‌کرد، حدود یک هفته و نیم قبل از اعلامیه رسمی وارد این پروسه شدم. مذاکره در واقع بیش از سه ماه در حال انجام بود و همه ما بر اساس وظیفه این خبر را محرمانه نگه داشتیم. اما از ابتدا دو سوال اصلی برای همه ما وجود داشت.

آیا برخی از ما شغل خود را از دست خواهیم داد؟

1 تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

به طور کلی دو نوع ادغام وجود دارد: خصمانه و تعاونی. تصاحب یا ادغام خصمانه معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که شرکت خریداری شده از نظر مالی با مشکل روبرو است و گزینه دیگری جز واگذاری ندارد. یا وقتی شرکتی عملکرد خوبی دارد اما توسط یک رقیب بزرگ‌تر در این حیطه برای جلوگیری از گسترش رقابت خریداری می‌شود. در هر دو مورد معمولاً تعدیل نیرو اتفاق می‌افتد.

در مورد شرکت ما، این یک تصرف مشارکتی یا تعاونی بود. شرکت ما بخاطر فناوری و فرآیندهای کاری خریداری شد و قرار بود اهدافی برای ما تعیین شود که طی چند سال آینده به آنها برسیم. خریدار ما می‌خواست در کنار ما برای گسترش بازار خود کار کند. ما باید حداقل تا الان شغل خود را در شرکت حفظ می‌کردیم. بنابراین پاسخ به سوال ترسناک “آیا کسی کار خود را از دست می‌دهد؟” اندکی پس از اعلامیه آمد. پاسخ منفی بود و این خبر خوبی بود.

آیا کارمندان قصد داشتند در این معامله درآمد کسب کنند؟

آن شب وقتی از محل کار به خانه برگشتم (من معمولاً از راه دور کار می‌کردم اما به دلیل این خبر به دفتر رفته بودم)، با پدر و مادرم تماس گرفتم و از آن‌ها خواستم تا در مورد شرکت در گوگل جستجو کنند. وقتی پدرم قیمت معامله (۳۰ میلیون دلار) را در اخبار خواند، اولین واکنش او این بود: “تو در این شرکت کار کردی، آیا از این پول سهمی به تو تعلق نمی‌گیرد؟” بله، پدرم دقیقاً درست می‌گفت، من مقداری از آن پول را می‌گرفتم و به زودی سهم خودم را دریافت می‌کردم.

بعد از یک هفته از اعلام خبر رسمی جلسات زیادی برگزار شد، تماس یا وکلا و برگزاری کنفرانس، جمع آوری امضا و مدارک همه‌ی این کارها انجام شد و در خارج از کشور نیز اخبار منتشر شد و همه اکنون می‌دانستند که شرکت ما فروخته شده است. اما معامله نهایی طی چند هفته آینده اتفاق نمی‌افتاد و مبالغ پرداختی و پاداش به کارمندان قرار نبود قبل از ۶ ماه اجرا شود. سوالی که همه می‌پرسند این است که وقتی شرکت شما به قیمت ۳۰ میلیون دلار فروخته می‌شود دقیقا همان سوالی است که پدرم از من پرسیده بود: “آیا شما مقداری از این پول را دریافت نمی‌کنید؟”

خوب، بگذارید توضیح دهم.

آیا من پول می‌گیرم؟ بله

4 تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

بله، من از ادغام شرکت پول دریافت می‌کنم. به عنوان کارمندی که چند سال در این شرکت کار کردم، بخشی از برنامه‌ای بودم که می‌توانستم سهام این شرکت را با قیمت تخفیف بخرم و این حق را داشتم که بعداً آنها را به ارزش بازار بفروشم. هنگامی که شرکت فروخته شد، توانستم از آن حق استفاده کنم.

خیلی زود است که بگویم چقدر می‌توانم پول بدست آورم زیرا این طرح بر اساس عوامل مختلفی بنا شده است، بعضی از آنها را هنوز نمی‌دانیم (اهداف آینده). بسیاری از افراد فراموش می‌کنند که این پاداش‌های مختلف کارمندان هنوز مشمول مالیات هستند. وقتی خبر”شرکت X با قیمت ۳۰ میلیون دلار فروخته می‌شود” را می‌خوانید، هیچ کس ۳۰ میلیون دلار حقوق نمی‌گیرد، حتی مدیر عامل شرکت.

هر اتفاقی بیفتد، من به اندازه کافی درآمد ندارم که بازنشسته شوم و با خیالت راحت تا آخر عمر زندگی کنم. این پول و پاداش دریافتی مبلغ خوبی خواهد بود و بخشی از آن برای خرید بعضی چیزها و تجربیات استفاده می‌شود و بیشتر آن در حساب پس انداز قرار می‌گیرد.

تجربه ی فروش شرکت | پول و فرهنگ شرکت

3 تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

من همیشه با مدیرعامل شرکت و گفته‌ها و یا برخی از تصمیمات او موافق نبودم و این کاملا طبیعی است. در پایان روز کاری من هیچ وقت از او دلخوری‌ای نداشتم، و همیشه یک تعامل طبیعی انسانی در شرکت برقرار بود. شما هیچ وقت نمی‌توانید همیشه با مردم موافق باشید.

اما من به مدیرعامل خود در ایجاد شرکت، فرهنگ آن و انجام موفقیت آمیز این کار اعتبار کامل می‌دهم. اکنون که این شرکت به فروش رفته است، گفتن این حرف آسان است. اما من حتی قبل از اینکه صحبت از فروش شرکت باشد نیز به او این اعتبار را می‌دادم.

به مدت ۱۰ سال در این شرکت سخت کار کرد. ۲ سال اول در شرکت خودش هیچ مبلغی را به عنوان حقوق برای خود استفاده نکرد. من مدیر عاملم را در جلسات با حالت عصبانی دیده‌ام و افرادی را می‌شناسم که او را در جلسات خیلی عصبانی دیده‌اند. من مدیرعامل شرکت را بسیار خسته دیده‌ام که تا دیر وقت در دفتر می‌ماند، نیمه شب و روزهای یکشنبه ایمیل می‌فرستاد و در روزهای تعطیل خود با خانواده نیز کار می‌کرد… واقعاً هر کاری که یک مدیرعامل مدرن و قرن بیست و یکمی “انتظار دارد” انجام می‌داد.

بنابراین آیا او لایق فروش شرکت خود به قیمت ۳۰ میلیون دلار است؟ البته. من واقعاً چنین اعتقادی دارم. من به مدت سه سال شاهد داستان موفقیت یک شبه او بوده‌ام. همچنین دیگر همکاران نزدیک او طی ۱۰ سال گذشته شاهد آن بوده‌اند. و بقیه افراد، آن‌هایی که تیتر خبرها را می‌خوانند و اخبار را زیر و رو می‌کنند؟ خوب، آن‌ها فقط یک مقاله ۲ دقیقه‌ای درباره داستان موفقیت یک شبه را می‌خوانند.

علاوه بر مدیر عامل شرکت و من افراد دیگری در محل کار من هستند که احتمالاً قصد دارند به اندازه کافی درآمد داشته باشند تا بازنشسته شوند و با خیال راحت زندگی کنند. البته در این مرحله هنوز مشخص نیست که چه کسی در شرکت می‌ماند و چه کسی می‌رود زیرا این مسئله به قرارداد افراد بستگی دارد. در هر صورت هرکسی که تصمیم به ترک شرکت و شروع یک تجربه جدید بگیرد قطعا مورد احترام است.

من در تمام زندگی در دوران نوجوانی، دانشجویی و بعداً کارمندی، اشتیاق زیادی به استارتاپ‌ها، ایجاد یک بیزنس شخصی، تلاش، شکست و شروع مجدد داشتم. من در چندین کار تلاش کردم و خود را محک زدم، اما همیشه یک چیز را از در نظر نمیگرفتم و آن ثبات بود.

من چندین ایده‌ی کاری از جمله فروش تی شرت، ساخت وب سایت، طراحی به طور فریلنس و حتی خرید و فروش سهام را امتحان کردم اما پس از مدتی همه‌ی این کارها را رها کردم. چون هرگز متعهد نبودم كه زمان كافي را براي يك كار صرف كنم تا بتوانم به پيشرفتي در هر کدام دست يابم.

سپس چند سال پیش در یک استارت آپ به طور شانسی کار پیدا کردم. ۳ ماه بعد از آن تقریباً کارم را از دست دادم که مدیرم و کل تیم اخراج شدند (به معنای واقعی کل تیم). من تنها کسی بودم که از پس این مورد برآمدم زیرا برای حفظ موقعیتم بسیار تلاش کردم. یک سال و نیم بعد از آن تصمیم گرفتم وبلاگ نویسی را شروع کنم و به مدت یک سال درکنار شغلم آن را به طور مداوم انجام دادم. هر هفته به مدت ۵۲ هفته متوالی، ۳ مقاله (به طور متوسط) پست می‌کردم. تا به امروز که شرکتی که در آن کار می‌کنم فروخته شد و وبلاگ خود را مانند گذشته رشد دادم و قصد توقف این کار را ندارم. ۳ سال پیش هرگز فکر نمی‌کردم که تا این اندازه و به این سرعت در این کار به ثبات برسم.

تجربه ی فروش شرکت | شانس

5 تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

شرکت ما در موقع بزرگ‌ترین بیماری همه گیر جهانی خریداری شد، در واقع در نامشخص‌ترین زمان‌های اقتصادی شناخته شده برای بشر به فروش رفت. مدیرعامل من میلیونر شد در حالی که افراد دیگر هنوز درگیر کاهش حقوق، از دست دادن شغل یا تعطیلی شرکت‌های خود هستند. ۹۰٪ افراد دچار بحران ویروس کرونا شدند و ۱۰٪ خوش شانس بودند. این آمار یکی از اساسی‌ترین اصول کار را نشان می‌دهد که هرگز به شانس اعتماد نکنید.

همانطور که Gary Player، بازیکن مشهور گلف یک بار گفت: “هرچه بیش‌تر کار کنی، خوش شانس‌تر می‌شوی”. شانس را بپذیرید، اما هرگز از آن انتظار نداشته باشید. قدردان کاری که بدست آوردید باشید، به حرکت خود ادامه دهید و تمرکز خود را حفظ کنید.

سازگاری و ثبات کارآمد است اما به این معنی نیست که شما را ثروتمند خواهد کرد

من بارها نوشته‌ام که شما هرگز نباید شغل دومی را انتخاب کنید که تنها هدف آن درآمدزایی باشد. کلیشه‌ای به نظر می‌رسد اما درست است. اگر بگذارید پول تنها انگیزه شما باشد، زیاد دوام نخواهید آورد.

من کاملاً معتقدم اگر کاری را به طور مداوم و با ثبات انجام دهید، می‌توانید درآمد کسب کنید. در واقع در هر کاری مانند فروش تی شرت، آشپزی، ساخت محصولات آنلاین، فروش آثار هنری، ساخت وبلاگ، بازسازی خانه‌ها، وب سایت‌ها، طراحی مبلمان، فروش کتاب این گفته صدق می‌کند. هرچه که باشد اگر در کاری که انجام می‌دهید با انگیزه و ثابت قدم باشید، به احتمال زیاد به درآمد خوبی دست خواهید یافت. البته به این معنی نیست که شما مانند مدیر عامل شرکت من ۳۰ میلیون دلار از طریق فروش شرکت بدست آورید. ولی به هر حال شما به ۳۰ میلیون دلار نیاز ندارید. پول محصول جانبی موفقیت است و به خودی خود هدف نیست.

کارهای مورد علاقه خود را انجام دهید

7 تجربه ی فروش شرکت به قیمت 30 میلیون دلار از زبان Joseph Mavericks

من به عنوان طراح گرافیک بازاریابی در شرکتی کار می‌کنم که چند سال پیش استارتاپ کوچکی بود. من این کار را انتخاب کردم زیرا آنها دوباره سراغ من آمدند و همیشه می‌خواستم یک طراح گرافیک باشم و همان کاری بود که برای آن تحصیل کردم. موقعیت مکانی این شغل نیز عالی بود.

من آنقدر خوش شانس بودم که می‌دانستم از کودکی می خواهم در زندگی چه کار کنم. در رشته‌ی مورد علاقه‌ام و برای موفقیت در شغلی که دوست دارم تحصیل کردم. من فکر می‌کنم برای خیلی از بچه‌ها واقعاً سخت است که بدانند دقیقا می‌خواهند چه کاری بعد از دبیرستان انجام دهند. عدم اطمینان زیادی وجود دارد و این نگران کننده است.

به همین دلیل است که من به کودک ماندن اعتقاد دارم. همیشه بدون توجه به سن خود کارهایی را تجربه کنید، ببینید چه چیزی را دوست دارید، کشف کنید، زیرا می‌توانید از آنچه برای شما پیش می‌آید ایده بگیرید. با یادگیری و شناخت بهتر خود، مسیر شخصی شما به فرصت‌های جدید منجر می‌شود.

تجربه ی فروش شرکت | وبلاگ

یک روز بعد از اینکه چند سالی که در یک شغل معمولی کار کردم، با خودم فکر کردم: “من نمی‌خواهم به این شغل قانع بمانم”. من به راحتی یک حقوق ماهیانه را داشتم و این یکی از دلایلی است که افراد را در حرکت به سمت جلو متوقف می‌کند. سرانجام زمانی رسید بیشترین پول و کمترین زمان برای زندگی کردن را داشتم که تصمیم گرفتم به صورت رایگان و برای خودم کار کنم.

برای هر کسی مهم است که کارهایی را که دوست دارد را در کنار کار اصلی خود انجام دهد، صرف نظر از اینکه درآمدزایی دارد یا نه. ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که ثبات شغلی کمتری وجود دارد. داشتن فعالیتی در کنار یک کار عادی اداری همیشه ایده خوبی است و در صورت از دست دادن شغل اصلی خود می‌توان به آن به عنوان یک منبع درآمد نگاه کرد.

داشتن شغل دوم به ۲ دلیل دارای مزیت است:

۱. شما مسئول کار خود هستید، بنابراین تا زمانی که متوقف نشوید کار ادامه می‌یابد.

۲. شما شخصاً ارتباط بیش‌تری با پروژه کاری خود برقرار خواهید کرد، زیرا خودتان آن را ایجاد کرده‌اید.

مدیر عامل من شرکت را ترک نمی‌کند و برای بیشتر سمت‌های مدیریتی این چنین است. من نیز در شرکت می‌مانم و در کنار شغل اداری خود وبلاگم را رشد و توسعه می‌دهم. من از فرصتی که برای کار با این تیم به من داده شده است قدردان هستم و واقعاً از زندگی که دارم به طور کلی راضی هستم. اما همیشه با همان ذهنیت و توصیه‌ها زندگی‌ام را ادامه خواهم داد:

  • آنچه را دوست داری پیدا کنید.
  • ثبات داشته باشید.
  • از تجربه خود لذت ببرید.

حال که تجربه ی فروش شرکت از زبان Joseph Mavericks را دریافتید می‌توانید از دیگر مقاله‌های سایت اول نیوز دیدن کنید.

امتیاز این مطلب
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس