آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev

در ادامه شما را با آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev نویسنده‌ی سایت Medium آشنا می‌کنیم.

45
0
آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev

من در WeWork هستم و روز شلوغی است. پشت میز نشسته‌ام و منتظر جان هستم. جان توسط همکارم که فرصتی برای تغییر زندگی برای من آماده کرده بود به من معرفی شد.او مدیرعامل یک استارت آپ فوق العاده است که انقلابی در کل صنعت ایجاد خواهد کرد. همکارم نمی‌دانست که من مرتباً با افرادی مانند جان ملاقات می‌کنم. اما اهمیتی نداشت زیرا من مشاور بودم و حقوق خوبی هم می‌گرفتم. در ادامه شما را با آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev نویسنده‌ی سایت Medium آشنا می‌کنیم.

جان بالاخره رسید. با دیدن من لبخند می‌زند و شوخی می‌کند. سپس می‌نشیند و مستقیم به چشمانم نگاه می‌کند و جدی به نظر می‌رسد.

“Vlad، ما می‌خواهیم جهان را تغییر دهیم و من به درآمدزایی و پول اهمیتی نمی‌دهم. من فقط با چند تماس می‌توانم ۲۰۰ میلیون جمع کنم. “وی ادامه داد، “من می‌خواهم شما روی فناوری تمرکز كنید و نوآوری ایجاد کنید.” جان واقعاً فردی تاثیرگذار و مردمی بود.

من ۱ ماه بعد استارتاپ جان را ترک کردم و ۶ ماه بعد استارتاپ او شکست خورد. آن‌ها تمام پولی را که جمع کردند با طراحی گران قیمت لگو، تیمی متشکل از ۱۲ کارمند و یک دفتر ۵۰۰۰ پوندی در ماه از دست دادند.

جهان پر از اشخاصی مانند جان و استارتاپ است، اما بیش‌تر آن‌ها شکست می‌خورند. اما چرا؟

نحوه عملکرد یک استارتاپ بد

1 آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev

استارتاپ نوعی ساختار بسیار خاص است. استیو بلانک آن را اینگونه تعریف کرد:

یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاس پذیر بوجود آمده است.

هدف یک استارتاپ این است که یک مدل کسب و کار پیدا کند، بفهمد چه چیزی را برای چه کسی باید بسازد. استارت آپ‌های بد با کاربرانشان صحبت نمی‌کنند و فکر می‌کنند آن‌ها می‌دانند مردم چه می‌خواهند زیرا آن‌ها یک “چشم انداز” آینده نگر دارند.

من برای ده‌ها استارتاپ کار کردم، بسیاری از آن‌ها شکست خوردند. من حتی شرکت خودم را تأسیس کردم که اخیراً به دلایل شخصی آن را ترک کردم.بنابراین هرچه در ادامه می‌خوانید دیدگاه و نظر شخصی من است.

این نوع استارتاپ‌‌ها مقداری پول جمع می‌کنند و اولین کاری که انجام می‌دهند استخدام یک تیم در سطح فیس بوک یا Airbnb در مراحل اولیه است. سپس در یک حلقه فیدبک بی‌پایان گرفتار می‌شوند. آن‌ها خود را در یک دفتر حبس می‌کنند، درباره ایده‌ها و فعالیت‌ها با کاربرانشان گفتگو نمی‌کنند و جلسات طوفان فکری صرفا برای اینکه ایده‌های آن چقدر عالی است برگزار می‌کنند.

هر جلسه طوفان فکری منتهی به کلمات شعار گونه و ترند روز مانند هوش مصنوعی، بلاکچین، تمرکز زدایی، جامعه می‌شود. سپس سعی می‌کنند با دیدگاه خود سرمایه گذاران دیگر را نیز متقاعد کنند. و این چرخه ادامه دارد.

آمار مربوط به شکست استارت آپ ها | ۹۰٪ استارتاپ ها شکست می‌خورند

3 آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev

در این قسمت ۲۰ دلیل متداول شکست استارتاپ‌ها ذکر شده است.

  • بی نیازی بازار ۴۲%
  • مشکلات مالی و اتمام نقدینگی ۲۹%
  • انتخاب نادرست تیم ۲۳%
  • ناتوانی در برابر رقبا ۱۹%
  • مشکلات قیمت گذاری و هزینه ۱۸%
  • محصول بی‌کیفیت ۱۷%
  • توجه نداشتن به مدل کسب و کار ۱۷%
  • بازاریابی ضعیف ۱۴%
  • بی‌توجهی به مشتریان ۱۴%
  • ارائه محصول در زمان نامناسب ۱۳%
  • از دست دادن تمرکز ۱۳%
  • ناهماهنگی تیم و سرمایه گذاران ۱۳%
  • عدم تغییر مسیر نادرست ۱۰%
  • کمبود انگیزه و اشتیاق ۹%
  • موقعیت جغرافیایی نامناسب ۹%
  • بی علاقگی سرمایه گذاری ۸%
  • مسائل قانونی و حقوقی ۸%
  • استفاده نکردن از شبکه ارتباطی و مشاور ۸%
  • خستگی ۸%
  • عدم تغییر مسیر در مواقع لازم ۷%

من می‌خواهم توجه شما را به ۲ دلیل مهم جلب کنم. “بی‌نیازی بازار” و “اتمام نقدینگی“.

در واقع این دو دلیل ارتباط نزدیکی با هم دارند! اگر یک استارتاپ در حال ساخت محصولی باشد که هیچ کس آن را نمی‌خواهد و تقاضایی ندارد، فروشی هم نخواهد داشت و نقدینگی شما تمام می‌شود. به بیان ساده‌تر اکثر استارتاپ‌ها شکست می‌خورند زیرا محصولی را می‌سازند که هیچ کس نمی‌خواهد.

اما هنوز هم بسیاری از استارت آپ‌ها سرمایه گذارانی را جذب می‌کنند. آیا این نشانه‌ای نیست که آن‌ها در مسیر درست قرار دارند؟ به نظر می‌رسد در صنعت استارتاپ بیش از حد بر جمع آوری پول تأکید شده است. اما جمع آوری پول موفقیت را تضمین نمی‌کند. هزاران استارت آپ بی‌سود میلیون‌ها دلار پول جمع کردند.

من متوجه یک رابطه معکوس بین موفقیت و بودجه شده‌ام. استارتاپ‌ها تمرکز سرمایه را بیش‌تر بر استخدام و موفقیت و چشم انداز قرار می‌دهند تا ساخت محصولی که مردم آماده پرداخت برای آن هستند.

برای مثال شما یک هنرمند هستید، اما پول زیادی دارید، بنابراین هرگز هیچ هنری تولید نمی‌کنید اما برای شهرت تعلل و خیال پردازی می‌کنید.

بنیانگذارانی که بدون اعتبار سنجی ایده خود پول جمع می‌کنند، مانند معامله گرانی هستند که به طور شانسی سهام می‌خرند.

شما می‌توانید با یک چشم انداز سرمایه گذاران را متقاعد کنید اما نیازهای بازار نیز مهم است

آبراهام لینکلن یک بار گفت: شما می‌توانید بعضی از مردم را همیشه، و همه مردم را بعضی اوقات گول بزنید، اما نمی‌توانید همه مردم را گول بزنید.

سرمایه گذران می‌خواهند متقاعد شوند که ایده شما پتانسیل بالایی دارد و می‌تواند برای آن‌ها درآمد کسب کند.

بازار عمل گرایانه و واقع گرایانه است و نتایج واقعی می‌خواهد و به هیچ چیز غیر عملی قانع نیست. اگر ایده شما و اجرای آن یک مشکل واقعی را حل نکند، بازار به محصول شما بی‌تمایل خواهد بود.

هر یک از سرمایه گذاران نیازها و انتظارات متفاوتی دارند. اما به طور خلاصه سرمایه گذاری در استارتاپ تفاوتی با قمار ندارد. به همین دلیل است که بیشتر سرمایه گذاران خطرپذیر سنتی (VC) ضرر می‌کنند. VCها در سرمایه گذاری در سهام خصوصی حرفه‌ای هستند و با این حال نیز بیش‌تر اوقات ضرر می‌کنند. اما اگر موفق شوند چند فرصت مانند Facebook یا Uber را بدست آورند، تمام ضررهای خود را جبران می‌کنند. به همین دلیل است که VC تمایل به سرمایه گذاری در شرکت‌های موفق و برنده دارند. هدف آن‌ها سرمایه گذاری در یک تجارت سودآور و با رشد پیوسته نیست. VCها به چیزی نیاز دارند که سریع رشد کند و پتانسیل‌های زیادی داشته باشد!

و به همین دلیل است که اکثر بنیان گذاران سعی می‌کنند از این “برندگان” کپی کنند. آنها تلاش زیادی می‌کنند تا مانند فیس بوک، گوگل یا Dropbox باشند.

YCombinator لیستی از شرکت‌های موفق را دارد:

  • Airbnb
  • DoorDash
  • Dropbox
  • PagerDuty
  • Stripe
  • Cruise

اما بنظر می‌رسد بنیانگذاران فراموش کرده‌اند که شرکتهایی مانند Airbnb یا Dropbox به دلیل ارائه راه حلی برای یک مشکل واقعی بزرگ و موفق شده‌اند. اگر اعتبارسنجی و مقیاس پذیری ایده‌ای ثابت نشده باشد، هیچ مقداری پولی آن را نجات نمی‌دهد و به احتمال زیاد با شکست مواجه می‌شود. به همین دلیل است که بیش‌تر استارت آپ‌ها ضرر می‌کنند. آن‌ها سعی می‌کنند به جای رفع مشکل، به نظر برسند که در حال حل یک مشکل هستند. گاهی با ایجاد مشکلی که اصلا وجود ندارد.

آمار مربوط به شکست استارت آپ ها | عملکرد یک استارتاپ خوب

4 آمار مربوط به شکست استارت آپ ها و دلایل آن از زبان Vladimir Agaev

استارتاپ‌های خوب زیاد با کاربرانشان صحبت می‌کنند!

استارتاپ‌های موفق علاقه خاصی به حل مشکلات دارند و سعی نمی‌کنند بر روی یک تکنولوژی خاص که فقط ترند است تمرکز کنند. آن‌ها نسبت به سرمایه گذاران با کاربران و مشتریان خود بسیار صحبت می‌کنند.

استارت آپ‌ها با گفتگو و بحث با کاربران خود می‌توانند اطلاعات مفیدی درباره مشکلاتی که می‌خواهند حل کنند بدست می‌آورند. فقط از این طریق استارتاپ‌ها می‌توانند بفهمند مشکلی که آن‌ها برطرف می‌کنند به اندازه کافی مهم است که به آن از نظر هزینه و وقت پرداخته شود یا خیر. اما صحبت با کاربران به معنای این نیست که بپرسید چه قابلیت‌هایی باید ساخته شود یا اینکه کاربران هزینه چیزی را پرداخت می‌کنند.

رابرت فیتزپاتریک کتابی عالی به نام کتاب تست مامان (The Mom Test) در مورد نحوه گفتگو با کاربران نوشته است. به شدت توصیه می‌کنم اگر نیاز به کشف محصول یا ایده دارید، این کتاب را بخوانید.

گفتگو با کاربران قبل از نوشتن یک خط کد قدرتمندترین کاری است که یک استارتاپ می‌تواند زود انجام دهد تا از شکست جلوگیری کند و به سرعت وارد بازار محصولات شود. در واقع استارت آپ‌های ناموفق گفتگو با کاربران خود را معمولاً انجام نمی‌دهند.

آن‌ها ماه‌ها برای تهیه حداقل محصول قابل ارائه (MVP) خود صرف می‌کنند، که با توجه به زمان زیاد دیگر MVP نیست زیرا بازار از آن جلو زده است.

نتیجه

اگر فقط می‌خواهید یک چیز را از این مقاله بخاطر بسپارید، این است: با کاربران گفتگو کنید!

  • قبل از ساخت با کاربران صحبت کنید.
  • هنگام ساخت با کاربران صحبت کنید.
  • بعد از ساخت با کاربران صحبت کنید.

حال که آمار مربوط به شکست استارت آپ و دلایل آن را دریافتید می‌توانید از دیگر مقالت سایت اول نیوز دیدن کنید.

امتیاز این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس