بیشتر استارت آپها شکست میخورند. من برخی آمارها را دیدهام که میزان شکست را ۶۰ درصد و در برخی دیگر ۹۰ درصد گزارش کردند. عدد دقیق مهم نیست. مهم این است که اکثر استارت آپها با شکست روبرو میشوند، این یک مشکل است، و از نتیجهای که انتظار میرفت بسیار فاصله دارد. در ادامهی مقاله دلایل شکست خوردن استارت آپ ها از زبان Matthew Volm با ما همراه باشید.
دلایل شکست خوردن استارت آپ ها از زبان Matthew Volm
اما من موفق خواهم شد، درست است؟ من شکست نخواهم خورد، استارتاپ من موفق میشود، من اینطور فکر میکردم، خیالات من اینگونه بود.
با این تفکرات سه نفری دل را به دریا زدیم و Tali را در فوریه ۲۰۱۷ راه اندازی کردیم. دو سال بعد، معلوم شد که اشتباه میکردم.
مطمئنا، ما به موفقیتهایی دست پیدا کردیم. ما با مشتریان از سراسر جهان تجارت کرده بودیم، در یک مسابقه ۱۰۰ هزار دلار برنده شدیم و تقریباً ۱ میلیون دلار بودجه جمع کردیم. البته همه چیز دو طرف دارد، ما شکستها و مشکلاتی را هم تجربه کردیم. تقریباً در طول یک سال چندین بار بی پول شدیم، اشتباهات مهندسی مرتکب شدیم که باعث نارضایتی کاربران شد، خیلی زود پول را برای بازاریابی هدر دادیم و چندین اشتباه جزئی و کلی دیگر باعث شکست خوردن استارت آپ ما شد.
کارآفرینی سخت است، خیلی سختتر از چیزی که تصور میکنید. و تصمیم گرفتن برای پایان دادن به استارتاپ شما تصمیمی فوق العاده دشوارتر است. تصمیمی که به ندرت در مورد آن صحبت میشود، علی رغم این واقعیت که اکثر استارت آپها ناگزیر شکست میخورند. داستانها و کلمات کلیشهای زیادی وجود دارد که باعث تمجید از شروع کار میشود، هرگز تسلیم نشوید! برای شام و صبحانه غلات بخورید و روی مبل بخوابید تا زمانی که شرکت را به موفقیت برسانید! فقط ادامه بده! اما داستانهای اندکی در مورد واقعیت تلخ چگونگی تصمیم گیری برای تعطیل کردن کسب و کار یا شکست خوردن استارت آپ ها تعریف میشود.
واقعیت این است که تصمیم گیری در مورد تعطیلی شرکت شما احتمالاً دشوارترین تصمیمی است که خواهید گرفت.
من نمیدانم چرا در مورد موضوعی با این اهمیت بیشتر صحبت نمیشود، اما در این مقاله من سعی خواهم کرد به شما کمک کنم و بخشی از حقایق را به گوش شما برسانم، من داستان پایان دادن به Tali را به شما خواهم گفت.
چگونه همه چیز شروع شد
من به یک ایده برای راه اندازی Tali رسیدم، یک راه حل صوتی برای وکلا و موکلین، که یک شب تصادفی در اتاق ناهار خوری با همسرم (او یک وکیل مدافع خبره است) به ذهنم رسید.
چند هفته بعد، من ایده را با دو نفر دیگر به نام Matt اجرا کردم. یکی مدیر محصول و من هم مدیر کل شدم و ما تصمیم گرفتیم با هم یک شرکت تشکیل دهیم.
ظرف ۹۰ روز از شروع شرکت، ما از مرحله اولیه VC از LA سرمایه گذاری دریافت کردیم. در این مرحله، ما هیچ محصولی نداشتیم، همه آنچه ما داشتیم یک تیم بود (هر بنیانگذار هنوز در یک کار روزانه مشغول بود)، یک ایده داشتیم و هر روز با تلفن همراه خود فیلم ضبط میکردیم.
پس از دریافت اولین سرمایه گذاری، کارهای روزمره خود را رها کردیم و تمام وقت به Tali پرداختیم.
اوج گیری
ما این شرکت را در فوریه ۲۰۱۷ تأسیس کردیم، اولین سرمایه گذاری خود را در ژوئن ۲۰۱۷ دریافت کردیم و شش ماه پس از آغاز کار، محصول خود را در سپتامبر ۲۰۱۷ رو نمایی کردیم.
استراتژی ما در Tali این بود که هرچه زودتر یک محصول درآمد زا را وارد بازار کنیم. ما به دو دلیل میخواستیم این کار را انجام دهیم:
از لحاظ فناوری: ما میخواستیم ثابت کنیم که راه حل ما جزء به جزء اجرایی و موفق خواهد شد و شما بدون پرداخت خواهید توانست از Amazon Alexa استفاده کنید.
از نقطه نظر بازار: ما میخواستیم ثابت کنیم که مردم مایل به پرداخت هزینه برای اینگونه خدمات هستند.
در قسمت اجرایی، ما فقط با تمرکز بر آمازون الکسا شروع کردیم (بعد دستیار Google را اضافه کردیم). علاوه بر این، ما یک وبسایت ساده ساختیم که کاربر میتواند به صورت آنلاین دسترسی پیدا کند تا تمام اطلاعات ثبت شده در Tali را ببیند (ما آن را داشبورد Tali مینامیم). نکته آخر و مهم، به جای اینکه سیستم فاکتور گیری و صورت حساب خود را بسازیم (که به تلاش مهندسی زیادی نیاز داشت و به زمان بیشتری نیاز دارد)، تصمیم گرفتیم تا با Cilo، بخش حقوقی خود را مدیریت کنیم. راه حلها (بعداً PractPantherand Rocket Matteras )را اضافه کردیم.
ما برای اشتراک سه ماهه (یا ۳۰ دلار در ماه) با قیمت گذاری ۹۰ دلار به بازار رفتیم. این قیمت بالاتر از رقبای ما بود، اما ما روی این موضوع تمرکز نکردیم. در عوض، ما به ارزش خدماتی که به کاربر خود میدادیم نگاه کردیم. اگر وکیل ۳۰۰ دلار در ساعت از شما دریافت کند، در طول یک ساعت ۱۰ تایم ۶ دقیقهای برای شما صرف خواهد کرد و هر ۶ دقیقه ۳۰ دلار هزینه خواهد داشت. مطمئنا خدمات Tali میتواند در طی یک ماه بیش از شش دقیقه یک وکیل برای شما مفید باشد! ما یک Echo Dot رایگان جهت شیرین کردن معامله برای مشتریان خود در نظر گرفتیم.
محصول ما این بود: امکان استفاده از آمازون Alexa، داشبورد Tali، و Cilo. قیمت ۹۰ دلار برای اشتراک سه ماهه (با یک Echo Dot رایگان) همان چیزی بود که ما در سپتامبر ۲۰۱۷ در یک وبینار در نیو اورلئان راه اندازی کردیم.
تا دسامبر 2017، تعداد کسانی که اشتراک ما را خریدند به ۱۰۱ نفر از سراسر جهان رسید. با ۳۰ دلار در ماه، این درآمد ماهانه MRR برای محصولی که بیشتر در شبها و آخر هفتهها توسط یک تیم سه نفره ساخته میشود بد نیست!
ما شرکت را راه اندازی کردیم و سپس فهمیدیم که مشکلی داریم
هنگامی که یک کاربر حساب کاربری ایجاد میکرد و اطلاعات کارت اعتباری خود را برای پرداخت ۹۰ دلار وارد کرد، میتوانستند به مدت ۳ ماه از Tali استفاده کنند. اما هرگز ساختاری را برای تمدید اشتراک ایجاد نکردیم.
این بدان معنی است که هر کسی که ثبت نام کرده است باید اطلاعات کارت اعتباری خود را مجددا در وبسایت وارد کند.
شما احتمالاً فهمیدید چه اشتباهی مرتکب شدیم. عدم تمدید خودکار بدان معنا بود که من باید با هر شخص، همه ۱۰۱ نفر تماس بگیرم تا از آنها بخواهم اطلاعات کارت اعتباری خود را دوباره ارسال کنند.
- ایمیل زدم
- زنگ زدم
- دوباره ایمیل زدم
- دوباره زنگ زدم
بعد از همه این کارها، من موفق شدم ۲۲ نفر را مجاب کنم اطلاعات کارت اعتباری خود را دوباره ارائه دهند.
اولین چالش محصولی که با آن روبرو بودیم جریان عضو گیری بود.
در روزهای ابتدایی، آنچه را که برای شروع کار با Tali لازم بود انجام بدهید به شرح زیر بود:
ایجاد یک حساب Tali: این کار به صورت آنلاین انجام میشد و به اطلاعات اولیه مانند نام، نام خانوادگی، آدرس ایمیل و رمز عبور نیاز دارد.
تنظیمات Echo Dot خود را دریافت کنید: این کاری بود که شما از طریق برنامه آمازون الکسا میبایست انجام بدید، بنابراین نمیتوانستیم از کاربران پشتیبانی کنیم و مشکلات آنها را برطرف کنیم، در کل بسیار دشوار بود.
مهارت Tali را فعال کنید: در تلفن همراه خود به برنامه آمازون الکسا بروید، مهارت تالی را جستجو کنید، آن را فعال کنید و سپس حساب الکسا خود را به حساب Tali خود پیوند دهید. اگر این مسئله شما را گیج میکند، نگران نباشید، زیرا شما تنها نیستید! اینجا جایی است که اکثر کاربران ما در آن با مشکل مواجه میشوند.
بعد از اینکه همه این مراحل را پشت سر گذاشتید، میتوانید شروع به استفاده از Tali کنید! همانطور که میبینید، این کار به چندین مرحله ورود به سیستم با برنامههای مختلف نیاز داشت، بنابراین بسیاری از کاربران که در ابتدا برای Tali ثبت نام میکردند، هرگز حتی وارد برنامه نشدند تا تنظیمات را تنظیم کنند، در نتیجه بسیاری از آنها از برنامه استفاده نکردند.
چالش دوم که با آن روبرو شدیم، دیدگاه کاربران را تحت تأثیر قرار داد
بنابراین، اگر از خوش شانسترین افراد بودید که توانستید هفت خان رستم را پشت سر بگذارید، پس از آن در رابطه با نحوه تلفظ کردن نام برنامه ما با مشکل مواجه میشدید، Tali (که احتمالا “tally” تلفظ کردید) مواجه شدید.
Tali یک کلمه واقعی است (جمع Talus است)، که شما آن را “tail – eye” تلفظ میکنید، چیزی که ما هنگام نامگذاری شرکت خود نمیدانستیم باید به آن توجه کنیم. به نظر میرسد که این مسئله یک چالش است. ما دائماً به کاربران گوشزد میکردیم که Tali به صورت Tally تلفظ نمیشود، بلکه باید Tail- eye تلفظ شود.
باز هم، یک مسئله ساده منجر به ایجاد مشکل با کاربران شد. معلوم شد که این مشکل از خود پلتفرم Alexa بود و موضوعی بود که ما به تنهایی نمیتوانستیم آن را اصلاح کنیم، بنابراین Matt AW، رئیس نظارت بر محصول Tali، به پشتیبانی Alexa پیام داد. هرچند خسارت وارد شده بود، ما ماهها مجبور شدیم به آنها بگوییم نام برنامه را Tail- eye تلفظ کنند.
هیچ نکته ی مثبتی در مورد جمع آوری کمک مالی وجود ندارد
جمع آوری کمک مالی بخشی از درآمد زایی هر شرکت است. البته به شخصه من کوچکترین علاقهای برای انجام این کار نداشتم، اما کاری است که باید انجام بشود.
من از ۹۹٪ مکالمات با سرمایه گذاران احتمالی “نه” شنیدم. “شما خیلی تازه کار هستید” جملهای بود که از بسیاری از افراد میشنیدم.
مردم به من خندیدند و میگفتند “شما میخواهید یک دستگاه شنود را در دفتر وکالت قرار دهید؟ ها! “
برخی با چشمانی باز میگفتند: “اوه، کسب و کار شما امن نیست، چرا باید من سرمایه خود را به خطر بیندازم؟”
با این اوصاف، من روابط باورنکردنی از طریق فرآیند جمع آوری کمک مالی ایجاد کردم، و همچنین یاد گرفتم که چگونه یک زمین بازی طراحی کنم، چگونه داستان سرایی کنم و آن را با آب و تاب تعریف کنم.
ما اولین سرمایه گذاری خود را در ژوئن ۲۰۱۷ دریافت کردیم. البته تمام این سرمایه یکباره به دست ما نرسید، چکها با گذشت کمی زمان به دست ما میرسید. در کل، من تقریباً ۱ میلیون دلار برای Tali در طول ۱/۵ سال جمع کردم، همگی یک طرح توجیهی داشتند (در شرایط معمول ۱۵٪ – ۲۰٪ سود و ۳/۵ تا ۴ میلیون دلار نهایت بازاریابی.).
در این مدت، تقریباً در سه دوره کمبود پول داشتیم. این مشکلی است که هر استارت آپ با آن روبرو است، بنابراین در اینجا هیچ چیز منحصر به فردی وجود ندارد، و هر بار که حساب بانکی ما تقریباً به ۰ دلار می رسد، منتظر رسیدن چک سرمایه گذاری بعدی میماندیم، و همواره در مضیقه بودیم.
سرانجام همه چیز متوقف شد، آخرین باری که ما بی پول شدیم، دیگر تجارت نکردیم
ما اوایل یک سری مشکلات تکراری داشتیم، هر استارت آپ با مشکلاتی روبرو است، اما ما در تمام سال ۲۰۱۸ به سختی کار ادامه دادیم و چه دردسر بزرگی بود.
اولین کاری که دو بنیان گذار شریک من، Matt AW (همچنین به عنوان AW شناخته میشود) و Matt Hoiland (همچنین به عنوان Hoi شناخته میشوند)، در اوایل سال ۲۰۱۸ انجام دادند، حل کردن مسئله ورود به شرکت بود. ما در نهایت جریان خود را مهندسی کردیم تا یک کاربر بتواند به سادگی یک حساب Tali ایجاد کند و حساب Alexa خود را بدون اینکه از برنامه Tali خارج شود پیوند دهد. بدون اینکه نیازی به بازدید صفحات وبسایت اضافی باشد. این کار تأثیر زیادی در تعداد ثبت نامهای جدید داشت. بسیاری از آن افراد که نتوانسته بودند از خدمات Tali استفاده کنند اضافه شده بودند، و این تاثیر چشمگیری داشت.
مورد بعدی بهبود کاربری بود. AW آمازون را تحت تعقیب قرار داد و توانست مشکل فراخوانی ما را برطرف کند، بنابراین الکسا در دسترس قرار گرفت. سپس قابلیت Google Assistant را نیز اضافه کردیم و به تکرار و آزمایش انواع مدلهای تعامل ادامه دادیم تا ببینیم چه مواردی باعث بهبود کارایی کاربر و افزایش تعامل میشود. ما همچنین یک V2 در داخل داشبورد Tali اضافه کردیم که تاثیر زیادی در افزایش دقت انجام کار داشت.
به نظر میرسد این موارد ساده و پیش پا افتاده هستند، اما به یک مهندسی بزرگ نیاز داشتند، که همه بار بر روی شانههای AW و Hoi قرار گرفتند. به طور خلاصه، این کار آسان نبود اما آنها از پس این کار برآمدند.
هر کاری که کردیم تأثیر مثبتی بر تجربه و مشارکت کاربر داشت، اما در واقع هیچ چیز خطراتی که شرکت ما را تهدید میکرد را کاهش نداد. متوسط کاربران فعال روزانه (DAU) ما افزایش مییافت، اما هرگز بیشتر از ۱۰٪ کل هزینه کاربران سود ما نیست. ما توانستیم افراد بیشتری را به دلیل پیشرفتهای انجام شده توسط دو همکار من جذب کنیم، اما نرخ تبدیل دوره آزمایشی رایگان ما هیچگاه بیش از ۳ درصد نبود. ( ما یک دوره رایگان ۳۰ روزه در اختیار کاربران قرار دادیم تا در صورت رضایت اشتراک را خریداری کنند)
هر ماه تعداد کاربران ما که اشتراک را خریداری میکردند افزایش مییافت، اما رشد سود آهسته بود (فقط ۱۰٪ – ۱۵٪) و بیشتر ناشی از تلاشهای مستقیم فروش بود. ما حتی قیمت را از ۳۰ دلار برای هر کاربر در ماه به ۱۲ دلار برای هر کاربر در ماه کاهش دادیم تا ببینیم آیا این امر به فروش کمک میکند یا خیر. ما سال ۲۰۱۸ را با حدود ۲۵۰ کاربر به پایان رساندیم، بیشتر از آنچه در پایان سال ۲۰۱۷ داشتیم، اما به دلیل کاهش قیمت، سود MRR ما تقریباً ۳ هزار دلار ثابت ماند.
تا دسامبر ۲۰۱۸ میدانستم که در مشکل هستیم. در این مرحله، من تقریباً ۱ میلیون دلار جمع آوری کرده بودم و ۲.۵ ماه فرصت برای ما باقی مانده بود.
من به سراغ سرمایه گذاران فعلی خود رفتم تا درخواست چک دیگری کنم و همه آنها جواب منفی دادند.
من سعی کردم سرمایه گذاران فرشتهای پیدا کنم حتی کسانی که یک چک با مبلغ اندک بنویسند، اما هیچ چیز پیدا نشد.
من حتی سعی کردم برخی از سرمایه گذاران دست و دل باز را پیدا کنم که معمولا چک بیشتری مینویسند، اما همه آنها هم جواب منفی دادند.
ما دانستیم که هیچ سرمایه دیگری به دست نخواهیم آورد ولی نمیخواستیم تسلیم بشویم، دو گزینه برای ما باقی میماند، قرار دادن کارها در حالت زامبی (نیمه زنده) یا تعطیلی کامل و بستن شرکت.
تصمیم سرنوشت ساز
من فکر میکنم سختترین بخش در این مسیر پذیرفتن این واقعیت بود که تعطیل کردن کسب و کار و پذیرش شکست خوردن استارت آپ یک گزینه بود. به عنوان یک کارآفرین، شما باید راه حل خود را برای حل بسیاری از مشکلات در نظر بگیرید.
با مشاوران خود صحبت کنید
فکر اولیه من این بود که ما فقط میخواهیم کارها را برای مدتی در Tali متوقف کنیم تا اینکه ببینیم چه اتفاقی میافتد. ما میتوانیم این کسب و کار را فعال و زنده نگه داریم، در صورت لزوم از درخواستها و نسخههای شخصی سازی شده پشتیبانی میکنیم، اما در غیر این صورت برای زنده نگه داشتن کسب و کار حداقل هزینهها را انجام خواهیم داد. خودم و تیم من برای پرداخت بدهیهای خود سراغ مشاغل روزمره رفتیم و از Tali فاصله پیدا کردیم. به نظر میرسد عالی است، درست است؟
تا زمانی که با دو نفر از مشاوران صحبت نکردم، قادر نبودم اعتراف کنم که تعطیل کردن کسب و کار و پذیرش شکست خوردن استارت آپ ما یکی از گزینهها است. هر دو در طول زندگی خود چندین شرکت تاسیس کرده بودند، برخی از آنها موفق شدند اما اکثر آنها شکست خوردند. آنها به من همین توصیه را کردند: قرار دادن کارها در حالت زامبی (نیمه زنده، نیمه فعال) یک ایده احمقانه است.
با این مکالمات، حالت زامبی از میز خارج شده بود و ما میخواستیم کارها را ادامه بدهیم یا آن را تعطیل کنیم. به دلیل این مکالمات، بالاخره توانستم اعتراف کنم که تعطیل کردن گزینهای بود که انتخاب کردم و فریاد زدم. انجام این کار کاملاً آزادانه بود و بار سنگینی را از سینهام برداشت.
تمام کارهایی را که انجام دادهاید در نظر بگیرید و در آنها تأمل کنید
بعد از اینکه با راهنمایان صحبت کردم، به یک تابلوی نقاشی خیره شدم تا در مورد همه کارهایی که انجام دادیم، فکر کنم و از خودم پرسیدم “آیا کاری وجود دارد که من امتحان نکرده باشم؟” من این مسئله را بیشتر از دید بازار و استراتژیک نگاه میکردم، اما رویکرد محصول را نیز در نظر گرفتم.
من فروش خارج از کشور را امتحان کردم، اما سود آن پایدار نبود.
من بازاریابی دیجیتال را امتحان کردم، اما نتایج ضعیف بود.
من Google Adwords و SEM را امتحان کردم، اما گران قیمت بود و نرخ تبدیل آن پایین بود.
من توافق نامههایی را با شرکتهای فناوری منعقد کردم، اما نتایج به خصوصی را به دنبال نداشت.
وبلاگ نویسی، وبینارها و غیره همگی نتایج یکسانی را به همراه داشتند. به نظر میرسید هیچ کاری جواب نمیدهد.
من حتی به سراغ دیگر بنیانگذاران استارتاپها رفتم و از آنها پرسیدم که آیا توصیه یا راه حلی دارند که بتوانم امتحان کنم؟ تمام ایدههای آنها مواردی بود که من قبلاً آنها را آزمایش کرده بودم و نتیجه مثبتی نداشت.
سپس اعداد را بررسی کردم و فهمیدم که با متوسط نرخ رشد، ۲۶ ماه طول میکشد تا با درآمد کنونی به سود دهی برسیم. اگر بیشتر وقت خود را بر روی مشاغل روزمره خود صرف کنیم، دیگر امکان ندارد بتوانیم به این سود دهی برسیم.
آیا استراتژی “یک مرحلهای” قابل اجرا است؟
منظور من از “یک مرحلهای” نگه داشتن یک پا روی زمین همزمان با بلند کردن پای دیگر و حرکت دادن آن در جهت دیگر است. (در مقابل چرخش دو مرحلهای که در آن دو پا همزمان فعالیت میکنند.)
این استراتژی مبتنی بر خرید زمان است. یعنی شما به وکلای حقوقی و طلب کاران وعده میدهید که بعد از گذشت مدتی به سود مدنظر میرسید. اما ما در شرایط سختی قرار داشتیم و فشار به حدی زیاد بود که این کار به هیچ وجه ممکن نبود. بنابراین این گزینه نیز خط میخورد.
آیا می توانید بفروشید؟
ما تقریباً ۱ میلیون دلار و دو سال وقت خود را صرف ساخت Tali کرده بودیم. ما یک برنامه فناوری صوتی برای یک تجارت خاص ساخته بودیم که روی کاغذ کارساز بود، چیزی که معتقد بودیم (و هنوز هم معتقدیم) هسته اصلی محصولات نرم افزاری سازمانی در آینده خواهد بود. بنابراین از خود پرسیدیم: “آیا کسی میخواهد آنچه را که ساختهایم خریداری کند؟”
ما چند مکالمه داشتیم، اما نتیجه ای حاصل نشد.
دیگر گزینهای وجود ندارد
بعد از اینکه تمام گزینههای بالا را مرور کردم، فقط یک چیز باقی مانده بود. حرکت رو به پایین و پایان کار. بنابراین این همان کاری است که ما انجام دادیم. وکلاء ما روند قانونی را آغاز کردند و من به همه سرمایه گذاران، شرکاء و کاربران خود شکست خوردن استارت آپ را اطلاع دادم و شرکت را تعطیل کردیم.
چه حسی دارد؟
- در هم پیچیده شدن شرکت و تمام امیدهای شما.
- در ابتدا، به روحیه شما صدمه میزند، واقعاً خیلی بد.
- غمگین می شوید
- به مرز دیوانگی میرسید.
- مردم شما را مسخره میکنند.
- گاهی اوقات، همزمان عصبانی و غمگین میشوید.
به محض تعطیل کردن شرکت، احساس پوچی، انزوا و تنهایی میکنید. به هر حال، طی دو سال گذشته من برای اولین بار بنیانگذار و مدیر عامل استارتاپ بودم، اما وقتی همه چیز تعطیل شد، من چه هستم؟ من کی هستم؟
هنوز پاسخ این سوالات را ندارم، اما این چیزی است که من میدانم: اوضاع بهتر میشود، و در نهایت به جایگاهی میرسید و به شرکتی که ساختهاید و به تصمیم تعطیلی آن افتخار میکنید.
اکثر مردم شجاعت راه اندازی یک شرکت را ندارند و هر روز با ناراحتی کارهایی را انجام میدهند که علاقه ندارند. اما شما شهامت آن را داشتید که ریسک کنید. تعطیل کردن یک شرکت نتیجه مورد انتظار برای هر کسب و کار جدید است و این فقط یک تصمیم غم انگیز از است که مجبور خواهید شد آن را اتخاذ کنید.
زخمی است که تا آخر عمر خواهید داشت، اما زخمی است که باید به آن افتخار کنید.
نکته دیگری که تا به حال آن را مخفی کردم این است که برای اولین بار در زندگی حرفهایام، واقعاً احساس انرژی و قدرت کردم. تا آن زمان، من بیشتر دستورات دیگران را انجام میدادم، زیرا نمیدانستم چه میخواهم، انجام دادن چه کاری برای من ممکن است؟
دیگر اینطور نیست.
من دقیقاً میدانم که میخواهم چه کاری انجام دهم، یعنی راه اندازی شرکتهای بیشتر و سعی در موفق کردن آن استارتاپ.
و من میدانم که توانایی چه کاری را دارم، معلوم میشود خیلی بیشتر از تواناییها و باورهای من در ابتدای تاسیس Tali است.
سخن پایانی و تشکر از شما خواننده محترم
این داستان من درباره این است که شکست خوردن استارت آپ چگونه به نظر میرسد و چه حسی دارد. امیدوارم خواندن آن برای شما مفید بوده باشد، البته نوشتن آن برای من ساده نبود، تمامی امیدها سختیها و خاطرات برای من مرور شد. امیدوارم از اشتباهات من عبرت بگیرید و آنها را تکرار نکنید.
حال که با دلایل شکست خوردن استارت آپ ها از زبان Matthew Volm آشنا شدید میتوانید از دیگر مقالات سایت اول نیوز دیدن کنید.